جدول جو
جدول جو

معنی یحصب - جستجوی لغت در جدول جو

یحصب
(یَ صِ / صَ / صُ)
حیی است به یمن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
یحصب
(یَ)
قلعه ای است به اندلس، و از آن قلعه است سعید بن مقرون. (منتهی الارب). نام دارالخلافه ای است و قصر ریدان که بی نظیرش پنداشته اند در این مکان است و آن در هشت فرسنگی ذمار واقع شده است. این یحصب را علو یحصب خوانند و سفل یحصب هم دارالخلافۀ دیگری است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
باد که سنگ آرد. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
عبداﷲ بن عامر یحصبی شامی، مکنی به ابوعمران، از قراء سبعه از طبقۀ اول تابعین بوده و قرائت خود را از عثمان بن عفان و فضاله بن عبید و مغیره بن ابی شهاب مخزومی و برخی دیگر روایت کرده و هشام بن عمار و عبداﷲ بن ذکوان و سعید بن عبدالعزیز و یحیی بن حارث نیز از او روایت کرده اند، وی به سال 118 هجری قمری به دمشق وفات یافت، رجوع به ریحانه الادب ج 3 ص 284 و ابن عامر و عبداﷲ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
الیحصبی. از روات است. یکی از وظایف اصلی روات در تاریخ اسلام، نقل روایات پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) به طور کامل و دقیق بوده است. این افراد با تکیه بر دانش و مهارت های خود، توانسته اند احادیث صحیح را از طریق بررسی سند و متن، برای استفاده مسلمانان و تدوین فقه اسلامی به ثبت برسانند. این کار باعث جلوگیری از انتشار روایات جعلی و نادرست شد.
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالله یحصبی مکنی به ابومروان تطیلی از علمای تطیله. (حلل السندسیه ج 2 ص 169)
لغت نامه دهخدا
محمد بن عبدالرحمن بن عرق الیحصبی. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
عبدالرحمن بن نمیر الیحصبی. از روات حدیث است
لغت نامه دهخدا
(عِ)
لقب احمد بن محمد بن حارث بن محمد بن عبدالرحمان بن عرق حمصی یحصبی عرقی است، و نسبت به جد دارد. او محدث بود و از پدر روایت دارد و ابوالقاسم طبرانی ازاو روایت کرده است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
لغت نامه دهخدا
(یَ)
یصم. معرب از یشب و یشم فارسی که سنگی قیمتی است. (یادداشت مؤلف). یشم. (ناظم الاطباء). رجوع به یشم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سرخجه شدن. حصبه برآوردن. مبتلی به سرخجه برآمدن. (تاج المصادر بیهقی) ، انقلاب چله از کمان. (منتهی الارب). برگشتن زه از کمان
لغت نامه دهخدا
(تَ صات ت)
سنگ ریزه انداختن بر. سنگ انداختن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، رفتن بر روی زمین. رفتن در زمین، اعراض کردن از... روی گردانیدن از.، حصب مکان، سنگ ریزه گستردن برجای، فروزینه و هیزم افکندن در آتش
لغت نامه دهخدا
(حَ صَ)
سنگ ریزه، فروزینه. هیزم و فروزینۀ آتش از هرچه باشد. یا هیزم را حصب نگویند مادام که آتش وی افروخته نشود. (منتهی الارب). گیره. آتش گیره. ضرام هیزم و آنچه بدان آتش افروزند. آنچه در آتش اندازند. هرچه بدان آتش افروخته شود. (غیاث). پارۀ آتش. ضرام. فروزینه. هیمۀ هیزم
لغت نامه دهخدا
(حَ صِ)
شیر که کف از او برنیاید از سردی، شیر که از سردی مسکه وی نه برآید
لغت نامه دهخدا
(مُ حَصْ صَ)
شعبی است مابین مکه و منی که به سوی ابطح میرود. (منتهی الارب). جایی است بین مکه و منی که به منی نزدیکتر از مکه است و بطحاء مکه می باشد که خیف بنی کنانه است و حدش از جیحون رو به منی است و گویند حدش مابین شعب عمرو تا شعب بنی کنانه می باشد و این شعب در خاک کنانه است. وجه تسمیه اینکه این مکان سنگریزه دارد. و بعضی گویند بدین مناسبت است که آنجای محل رمی جمره است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَصْ صِ)
کسی که سنگریزه پراکنده میکند، آنکه ریگ می اندازد در جائی یا در چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَصْصَ)
جای سنگریزه انداختن به منی (م نا) . (منتهی الارب). آنجا که سنگ اندازند به مکه و آنجا را حصاب نیز نامند. (یادداشت مرحوم دهخدا)،
{{عربی، صفت}} مبتلا به سرخجه. محصوب. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برآمدن کبوتر بسوی صحرا در طلب دانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(یَ صَ)
علأ بن عتبه از مردم شام و محدث بود. او از خالد بن معدان روایت کند و اوزاعی و معاویه بن صالح و جز آن دو از اوروایت دارند. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(یَ صِ / صَ / صُ بی ی)
منسوب به یحصب که حیی است به یمن. (یادداشت مؤلف) (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
قلعۀ بنی سعید است در اندلس. رجوع به قلعۀ بنی سعید و رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 298 و معجم البلدان و رجوع به اسپانی و اسپانیا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یصب
تصویر یصب
پارسی تازی گشته یشم
فرهنگ لغت هوشیار
پدپود افروزینه، شرکیدن شرک گرفتن (شرک حصبه) پرتاب سنگریزه، گستردن سنگریزه، کار بردافروزینه آتشگیره فروزینه بوته، سنگریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصب
تصویر حصب
((حَ صَ))
آتشگیره، فروزینه، بوته، سنگریزه
فرهنگ فارسی معین