- یتیم
- بی سرپرست
معنی یتیم - جستجوی لغت در جدول جو
- یتیم
- مرد بی پدر، کودک بی پدر
- یتیم ((یَ))
- کودک پدر مرده، هر چیز منحصر به فرد و بی همتا
- یتیم
- کودکی که پدرش مرده باشد، کودک پدر مرده، مفرد و یکتا از هر چیز، دزد، راهزن
- یتیم
- Orphaned
- یتیم
- órfão
- یتیم
- huérfano
- یتیم
- osierocony
- یتیم
- сиротский
- یتیم
- сирітський
- یتیم
- verwaist
- یتیم
- orphelin
- یتیم
- orfano
- یتیم
- yatima
- یتیم
- เด็กกำพร้า
- یتیم
- يتيمٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یتیم، بی نظیر، بی مانند، گوهر یکتا و بی مانند
یتیمه در فارسی مونث یتیم: پدر مرده: دختر، بی مانند یگانه دختربی پدر، بی نظیر بی مانند. یا یتیمه دهر. یتیمه الدهر یگانه روزگار
یتیم گردانیدن
فلزی سبک، نقره ای رنگ و نرم که در تهیه آلیاژها، داروسازی و باتری سازی به کار می رود
کند روی
خون و چرک و ریمی باشد که در جراحت جمع شود تا نشتر نزنند بیرون نیاید
زشتروی، دشنام یافته، شیرخشمگین
نهفته، پنهان، مشکی که آب از آن تراوش نکند
شتر خاموش شتری که بانگ نکند، کمان بی درز پارسی تازی گشته کتیم مشک یا خیکی که از آن نتراود مشکی که آب از آن تراوش کند