جدول جو
جدول جو

معنی یتیم - جستجوی لغت در جدول جو

یتیم
بی سرپرست
تصویری از یتیم
تصویر یتیم
فرهنگ واژه فارسی سره
یتیم
مرد بی پدر، کودک بی پدر
تصویری از یتیم
تصویر یتیم
فرهنگ لغت هوشیار
یتیم
((یَ))
کودک پدر مرده، هر چیز منحصر به فرد و بی همتا
تصویری از یتیم
تصویر یتیم
فرهنگ فارسی معین
یتیم
کودکی که پدرش مرده باشد، کودک پدر مرده، مفرد و یکتا از هر چیز، دزد، راهزن
تصویری از یتیم
تصویر یتیم
فرهنگ فارسی عمید
یتیم
Orphaned
تصویری از یتیم
تصویر یتیم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
یتیم
órfão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
یتیم
huérfano
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
یتیم
osierocony
دیکشنری فارسی به لهستانی
یتیم
сиротский
دیکشنری فارسی به روسی
یتیم
сирітський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
یتیم
wees
دیکشنری فارسی به هلندی
یتیم
verwaist
دیکشنری فارسی به آلمانی
یتیم
orphelin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
یتیم
orfano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
یتیم
अनाथ
دیکشنری فارسی به هندی
یتیم
অনাথ
دیکشنری فارسی به بنگالی
یتیم
yetim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
یتیم
고아의
دیکشنری فارسی به کره ای
یتیم
yatima
دیکشنری فارسی به سواحیلی
یتیم
孤儿的
دیکشنری فارسی به چینی
یتیم
孤児の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
یتیم
יתום
دیکشنری فارسی به عبری
یتیم
yatim
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
یتیم
เด็กกำพร้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
یتیم
يتيمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
یتیم
یتیم
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یتیمه
تصویر یتیمه
یتیم، بی نظیر، بی مانند، گوهر یکتا و بی مانند
فرهنگ فارسی عمید
یتیمه در فارسی مونث یتیم: پدر مرده: دختر، بی مانند یگانه دختربی پدر، بی نظیر بی مانند. یا یتیمه دهر. یتیمه الدهر یگانه روزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیتیم
تصویر تیتیم
یتیم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیتیم
تصویر لیتیم
فلزی سبک، نقره ای رنگ و نرم که در تهیه آلیاژها، داروسازی و باتری سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتیم
تصویر رتیم
کند روی
فرهنگ لغت هوشیار
خون و چرک و ریمی باشد که در جراحت جمع شود تا نشتر نزنند بیرون نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتیم
تصویر شتیم
زشتروی، دشنام یافته، شیرخشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتیم
تصویر کتیم
نهفته، پنهان، مشکی که آب از آن تراوش نکند
فرهنگ فارسی عمید
شتر خاموش شتری که بانگ نکند، کمان بی درز پارسی تازی گشته کتیم مشک یا خیکی که از آن نتراود مشکی که آب از آن تراوش کند
فرهنگ لغت هوشیار