جدول جو
جدول جو

معنی یتاق - جستجوی لغت در جدول جو

یتاق
پاس، کشیک، نگهبانی، حفظ و حراست، برای مثال تو مست شراب و خواب و ما را / بی خوابی کشت در یتاقت (سعدی۲ - ۶۲۳)
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
فرهنگ فارسی عمید
یتاق
پاسبانی، پاس داشتن، محافظت کردن
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
فرهنگ لغت هوشیار
یتاق
((یَ))
کشیک، نگهبانی
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یتاقی
تصویر یتاقی
پاسبان، نگهبان، کشیک چی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یتاقی
تصویر یتاقی
((یَ))
پاسبان، نگهبان
فرهنگ فارسی معین
ترکی بنگریدبه اطاق خانه بیت جای دیوار دارو مسقف در سرا، خیمه. ترکی گریچه تالار گتک یاخته (حجره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یساق
تصویر یساق
قاعده و قانون، نظام، سیاست، سزا، قصاص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
آزاد شدن بنده، خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتاق
تصویر اتاق
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار
اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد
اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است
اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه
اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند
اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند
اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
آزادگشتن: بردگان و کنیزان مرغان شکاری می کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
خایه باد غری خاز ترش خاز مایه (خاز خمیر)، خور بخش بخش بیرون آمده خور از زیر ابر، بن نیام خرما، چوبخوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یراق
تصویر یراق
سلاح، اسلحه سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یطاق
تصویر یطاق
یاطاق: ترکی خوابگاه شبستان خوابگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یساق
تصویر یساق
قاعده و قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتاق
تصویر اتاق
((اُ))
خانه، چهاردیواری دارای سقف، خیمه. اطاق، اوتاغ و اوتاق هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
((عَ))
آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یطاق
تصویر یطاق
((یَ))
خوابگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یساق
تصویر یساق
((یَ))
سیاست، فسق (سنگلاخ)، ترتیب و ساختگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یراق
تصویر یراق
((یَ))
ساز و برگ اسب، سلاح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
شراب کهنۀ خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یراق
تصویر یراق
ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ و امثال آن ها
مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند، آشرمه، زین و برگ، زین افزار، یراغ، ساز
نوار بافته شده از مفتول های نازک فلزی
فرهنگ فارسی عمید
تاغ از گیاهان واژه پارسی است دارم اسپی کش استخوان در پوست - هست چون در جوال هیزم تاغ (کمال اسماعیل) درختچه ای از تیره اسفناجیان دارای برگهای مثلثی شکل و گلهای خوشه یی که در حدود 10 گونه از آن در ایران و دیگر ممالک آسیا و آفریفا و اروپا شناخته شده، بداغ، زیتون تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاق
تصویر تاق
درختی با برگ های مثلثی شکل و گل های خوشه ای، تاغ، تاخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یتاق داری
تصویر یتاق داری
پاسبانی، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید