ای خدا، در تصوف درویشان در هنگام خداحافظی می گویند، نوعی کبوتر که بانگ یاهو برمی آورد یاهو زدن: بانگ کردن کبوتر یاهو، برای مثال کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق / شد از روی او بوستان گرم شوق (ملاطغرا - لغتنامه - یاهو)
ای خدا، در تصوف درویشان در هنگام خداحافظی می گویند، نوعی کبوتر که بانگ یاهو برمی آورد یاهو زدن: بانگ کردن کبوتر یاهو، برای مِثال کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق / شد از روی او بوستان گرم شوق (ملاطغرا - لغتنامه - یاهو)
ای او، خدا، کلمه ای است که درویشان بجای یا اﷲ بدان خدای را خوانند: یاهو یا من هو یا من لیس الا هو، (یادداشت مؤلف) : بجز یاهو و یامن هو چو سید من نمی گویم چه گویم چونکه در عالم کسی دیگر نمیدانم، سیدنعمت اﷲ (از تذکرۀ دولتشاه)، ، به معنی یا علی است و صوفی مشربان آن را در مقام خداحافظی بکار می برند، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
ای او، خدا، کلمه ای است که درویشان بجای یا اﷲ بدان خدای را خوانند: یاهو یا من هو یا من لیس الا هو، (یادداشت مؤلف) : بجز یاهو و یامن هو چو سید من نمی گویم چه گویم چونکه در عالم کسی دیگر نمیدانم، سیدنعمت اﷲ (از تذکرۀ دولتشاه)، ، به معنی یا علی است و صوفی مشربان آن را در مقام خداحافظی بکار می برند، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
نوعی از کبوتر که آواز یاهو از دهان آن برمی آید، (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نوعی کبوتر که بانگ او شبیه به کلمه یاهو است، (یادداشت مؤلف)، - یاهو زدن، یاهو گفتن، آوا به یاهو برآوردن: کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق شد از روی او بوستان گرم شوق، ملاطغرا، - امثال: کبوتر صنّاری (صددیناری) یاهو نمی خواند، نظیر ارزان خری انبان خری، (از امثال و حکم دهخدا)
نوعی از کبوتر که آواز یاهو از دهان آن برمی آید، (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نوعی کبوتر که بانگ او شبیه به کلمه یاهو است، (یادداشت مؤلف)، - یاهو زدن، یاهو گفتن، آوا به یاهو برآوردن: کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق شد از روی او بوستان گرم شوق، ملاطغرا، - امثال: کبوتر صنّاری (صددیناری) یاهو نمی خواند، نظیر ارزان خری انبان خری، (از امثال و حکم دهخدا)
هیابانگ. ضوضاء. هنگامه. غوغا. هایاهوی. قال مقال. سر و صدا. داد و بیداد. بانگ و فریاد. ظاهراً قلب های هو، به معنی شور و غوغا. (آنندراج) : چو از آب آمو گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی به ماه. عبداﷲ هاتفی (از آنندراج)
هیابانگ. ضوضاء. هنگامه. غوغا. هایاهوی. قال مقال. سر و صدا. داد و بیداد. بانگ و فریاد. ظاهراً قلب های هو، به معنی شور و غوغا. (آنندراج) : چو از آب آمو گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی به ماه. عبداﷲ هاتفی (از آنندراج)