نام قلعه ایست در مازندران، رابینو گوید: بعد از مرگ سلطان تکش بسال 596 هجری قمری شاه اردشیر در مازندران قلعه های بالمان و جهینه وتمام حدود از گرگان تا ری و دژ فیروزکوه را تسخیر کرد، (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 175)، بستر، خوابگاه، و رجوع به بالینگاه شود: هیون رونده ز ره ماند باز به بالینگه آمد سرم را به ناز، نظامی، یکی بالینگهش رفتی یکی جای یکی دامنش بوسیدی یکی پای، نظامی، به بالینگه خسته آمد فراز ز درع کیانی گره کرد باز، نظامی
نام قلعه ایست در مازندران، رابینو گوید: بعد از مرگ سلطان تکش بسال 596 هجری قمری شاه اردشیر در مازندران قلعه های بالمان و جهینه وتمام حدود از گرگان تا ری و دژ فیروزکوه را تسخیر کرد، (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 175)، بستر، خوابگاه، و رجوع به بالینگاه شود: هیون رونده ز ره ماند باز به بالینگه آمد سرم را به ناز، نظامی، یکی بالینگهش رفتی یکی جای یکی دامنش بوسیدی یکی پای، نظامی، به بالینگه خسته آمد فراز ز درع کیانی گره کرد باز، نظامی
ضرب شمشیر. (ناظم الاطباء). خواباندن تیغ. (آنندراج) : سینۀ ماهی و پشت گاو درهم داشت راه تیغ را تا دست اوایما به یلمان کرده بود. ملاوحشی (از آنندراج). ز گرد سپاهم فلک در نقاب ز یلمان تیغم یلان در حساب. حاجی محمدجان قدسی (از آنندراج)
ضرب شمشیر. (ناظم الاطباء). خواباندن تیغ. (آنندراج) : سینۀ ماهی و پشت گاو درهم داشت راه تیغ را تا دست اوایما به یلمان کرده بود. ملاوحشی (از آنندراج). ز گرد سپاهم فلک در نقاب ز یلمان تیغم یلان در حساب. حاجی محمدجان قدسی (از آنندراج)
پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است، وی در 1887 میلادی کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در ’متفرقات آسیائی’ مقاله ای بعنوان ’مختصری در باب طبع معیار جمالی’ نوشت و در 1895 میلادی کتاب لغت شاهنامه تألیف شیخ عبدالقادر بغدادی را چاپ کرد و نیز دستور زبان فارسی را با دستیاری ژوکوفسکی بزبان آلمانی تألیف نمود
پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است، وی در 1887 میلادی کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در ’متفرقات آسیائی’ مقاله ای بعنوان ’مختصری در باب طبع معیار جمالی’ نوشت و در 1895 میلادی کتاب لغت شاهنامه تألیف شیخ عبدالقادر بغدادی را چاپ کرد و نیز دستور زبان فارسی را با دستیاری ژوکوفسکی بزبان آلمانی تألیف نمود
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، واقع در سه هزارگزی جنوب باختری لاهیجان. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 355 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج و زغال. شغل اهالی زراعت و زغال فروشی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، واقع در سه هزارگزی جنوب باختری لاهیجان. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 355 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج و زغال. شغل اهالی زراعت و زغال فروشی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک که در 3 هزارگزی باختر آستانه و 3 هزارگزی راه مالروی عمومی واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 495 تن سکنه، آب آنجا از قنات و رود خانه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بن شن و انگور و شغل مردمش زراعت و گله داری و قالیبافی است. از شازند بدانجا میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، خوابگاه، بستر خواب
دهی است از دهستان کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک که در 3 هزارگزی باختر آستانه و 3 هزارگزی راه مالروی عمومی واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 495 تن سکنه، آب آنجا از قنات و رود خانه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بن شن و انگور و شغل مردمش زراعت و گله داری و قالیبافی است. از شازند بدانجا میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، خوابگاه، بستر خواب
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت در 5 هزارگزی شمال رشت و هزارگزی خاور راه پیربازار. جلگه و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 420 تن شیعه اند که به گیلکی وفارسی سخن میگویند. آب آن از صیقلان رود تأمین میشودو محصول آن برنج و صیفی کاری و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت در 5 هزارگزی شمال رشت و هزارگزی خاور راه پیربازار. جلگه و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 420 تن شیعه اند که به گیلکی وفارسی سخن میگویند. آب آن از صیقلان رود تأمین میشودو محصول آن برنج و صیفی کاری و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لفظ ترکی است و در آن زبان معانی مختلف ومتضاد دارد و معمولاً برای غلو و اغراق (خوب و یا بد) استعمال می شود، اما در زبان عوام به عنوان متضاد مامان به کار رود، گویند همه مردم مامان دارند ما یامان داریم، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)، مرضی است در اسب و قاطر و الاغ که از آن قسمتی از بدن ورم کند و حیوان را بکشد، (یادداشت مؤلف)، - باد یامان، به اعتقاد عوام نوعی باد یعنی ورم اندام که اگر بیاید (یا کسی بیاورد) مایۀ مرگ او می شود، این باد را یامون (با تبدیل الف به واو) نیز نامند، معمولاً مادران در موقع نفرین به کودکان گویند: الهی باد یامون بیاری یا ... ببردت، (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لفظ ترکی است و در آن زبان معانی مختلف ومتضاد دارد و معمولاً برای غلو و اغراق (خوب و یا بد) استعمال می شود، اما در زبان عوام به عنوان متضاد مامان به کار رود، گویند همه مردم مامان دارند ما یامان داریم، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)، مرضی است در اسب و قاطر و الاغ که از آن قسمتی از بدن ورم کند و حیوان را بکشد، (یادداشت مؤلف)، - باد یامان، به اعتقاد عوام نوعی باد یعنی ورم اندام که اگر بیاید (یا کسی بیاورد) مایۀ مرگ او می شود، این باد را یامون (با تبدیل الف به واو) نیز نامند، معمولاً مادران در موقع نفرین به کودکان گویند: الهی باد یامون بیاری یا ... ببردت، (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود