جدول جو
جدول جو

معنی یالقوزک - جستجوی لغت در جدول جو

یالقوزک
(زَ)
مرکب از یاز مخفف یازنده + ’ی’ علامت حاصل مصدر، امامستقلاً به کار نرود بلکه غالباً بصورت ترکیب استعمال می شود چنانکه در دست یازی و شمشیریازی و جز آنها،
- دست یازی، دست درازی، درازدستی کردن:
جهان را چنین دست یازی بسی است
ز هر رنگ نیرنگ سازی بسی است،
فردوسی،
دلم غارتیدی ز بس ترکتازی
ز پایم فکندی ز بس دستیازی،
خاقانی،
به تاج کیان دستیازی کنی،
نظامی،
- شمشیریازی، شمشیرکشی:
گر او قصد شمشیریازی کند
زبانم به شمشیربازی کند،
نظامی،
اوبهی کلمه یازی را به معنی قلاج آورده و در بعض لغت نامه های خطی ذیل یازی صورتهای فلاح و فلاج نیز آمده و بهمین سبب شعوری هم یازی را به معنی برزگر آورده ولی در کتب لغت دیگری که در دسترس ما بود دلیلی به دست نیامد که یازی به معنی قلاج است یا فلاح (برزگر)، فقط در کشف اللغات قلاج را به معنی جهیدن و یا جست برجست رفتن آورده که ظاهراً با معانی یازیدن که یکی از آنها جنبش و حرکت است اندک تناسبی دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یالغوز
تصویر یالغوز
مرد تنها و مجرد، بی بند و بار
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
یالقوزک. رجوع به یالقوزک شود
لغت نامه دهخدا
شخص تنها و مجرد و بی زن و بچه،
- یکه و یالقوز، تنها و منزوی،
، آنکه تنهایی دوست دارد، آنکه از مردم گریزد، مردم گریز، (یادداشت مؤلف)، بی قید، بی بند و بار
لغت نامه دهخدا
یالقوز، رجوع به یالقوز شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
یاقوت کوچک، کنایه از لب:
دو چشمک پر ز بند چشم بندان
دو یاقوتک همیشه خندخندان.
بلعباس امامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از یالقوز
تصویر یالقوز
شخص تنها و مجرد و بی زن و بچه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بی یال بی زن، بی بند و بار، یکه تنها آدم تنهاومجرد وبی زن وبچه: یکه و یالقوز و بی هیچ احساس مسئولیت عمر سی و پنجساله اش راطی کرده بود، بی قید بی بندوبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یالقوز
تصویر یالقوز
شخص مجرد، بی زن و فرزند، بی قید و بند، کسی که مشکل و دردسر ندارد
فرهنگ فارسی معین