شهری به فلسطین کنار دریای مدیترانه، با 71000 تن سکنه، منسوب بدان یافی است، شهری است بر ساحل بحرالشام از اعمال فلسطین میان قیساریه و عکا در اقلیم سوم طول آن از جهت مغرب پنجاه و شش درجه و عرض آن سی و سه درجه است، شهری است از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند و شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز و خواسته های بسیار، (حدود العالم چ دانشگاه)، ابن بطلان در رساله ای که به سال (442) نگاشته گوید یافا شهر قحط زده است و کمتر نوزادی در آن باقی می ماند و از این روی آموزگار کودکان در آن کمتر یافت شود، صلاح الدین هنگامی که ساحل را در (583) فتح کرد آن را نیز بگشود و سپس فرنگان ترسایان در (587) آن را باز گرفتند و سپس ملک عادل ابولکربن ایوب در (593) آن را باز ستاند و ویران کرد، نسبت بدان را گاهی ’یافونی’ گویند، (معجم البلدان)، و رجوع به یافی شود
شهری به فلسطین کنار دریای مدیترانه، با 71000 تن سکنه، منسوب بدان یافی است، شهری است بر ساحل بحرالشام از اعمال فلسطین میان قیساریه و عکا در اقلیم سوم طول آن از جهت مغرب پنجاه و شش درجه و عرض آن سی و سه درجه است، شهری است از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند و شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز و خواسته های بسیار، (حدود العالم چ دانشگاه)، ابن بطلان در رساله ای که به سال (442) نگاشته گوید یافا شهر قحط زده است و کمتر نوزادی در آن باقی می ماند و از این روی آموزگار کودکان در آن کمتر یافت شود، صلاح الدین هنگامی که ساحل را در (583) فتح کرد آن را نیز بگشود و سپس فرنگان ترسایان در (587) آن را باز گرفتند و سپس ملک عادل ابولکربن ایوب در (593) آن را باز ستاند و ویران کرد، نسبت بدان را گاهی ’یافونی’ گویند، (معجم البلدان)، و رجوع به یافی شود
یاوه، هرزه، بیهوده، بی معنی، ناپدید، گم شده، سردرگم، پریشان، برای مثال خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمۀ رفته شبان (رودکی - ۵۲۶)
یاوه، هرزه، بیهوده، بی معنی، ناپدید، گم شده، سردرگم، پریشان، برای مِثال خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمۀ رفته شبان (رودکی - ۵۲۶)
نام پرده ای بزرگ در موزۀ لوور که مبتلاشدگان به مرض طاعون را در شهر یافا در حالی که بناپارت با ژنرال های خود در بیمارستانی به عیادت ایشان رفته است نشان میدهد (1804 میلادی)
نام پرده ای بزرگ در موزۀ لوور که مبتلاشدگان به مرض طاعون را در شهر یافا در حالی که بناپارت با ژنرال های خود در بیمارستانی به عیادت ایشان رفته است نشان میدهد (1804 میلادی)
ناحیتی به جنوب عمان و عمان مملکتی است واقع در جنوب بحر فارس که آن را بحر عمان نیز گویند حد شرقی آن که کوه راس الحدید باشد متصل به بحر هند و حد جنوبی از طرف بحر به بنادر بلاد یافع که عبارت از مطرقه و مصیره و مرباطو حضرموت و ثریم و قس و شحر و ظفار است و واقع بین بلاد عمان و یمن و حد غربی آن متصل به بلاد نجد. (مجمعالتواریخ میرزا خلیل مرعشی چ اقبال آشتیانی ص 33)
ناحیتی به جنوب عمان و عمان مملکتی است واقع در جنوب بحر فارس که آن را بحر عمان نیز گویند حد شرقی آن که کوه راس الحدید باشد متصل به بحر هند و حد جنوبی از طرف بحر به بنادر بلاد یافع که عبارت از مطرقه و مصیره و مرباطو حضرموت و ثریم و قس و شحر و ظفار است و واقع بین بلاد عمان و یمن و حد غربی آن متصل به بلاد نجد. (مجمعالتواریخ میرزا خلیل مرعشی چ اقبال آشتیانی ص 33)
پسر ابراهیم پیغمبر که طبق روایات از نخستین کسانی است که به زبان عربی تکلم کرده است. در معجم البلدان آمده است: آخرین کسانی که خدا آنان را به زبانی ناطق کرد که پیش از آنها نبود اسماعیل ابراهیم و مدین و یافش، که یفشان است، میباشند. پس ایشان عربند و از کسانی که از لحاظ خویشاوندی و نسب بی اندازه بهم نزدیکند و ازنظر زبان بیش از حد از یکدیگر دور میباشند، بنی اسماعیل و بنی اسرائیلند. پدر آنان یکی است ولی دستۀ نخستین عرب و گروه دوم عبری اند زیرا گروه اخیر به زبان عربی سخن نگفته اند ولی خداوند در آن سرزمین مدین و یافش و گروهی از فرزندان ابراهیم را به زبان عرب ناطق کرده است لذا آنان عربند. (معجم البلدان ج 6 ص 139)
پسر ابراهیم پیغمبر که طبق روایات از نخستین کسانی است که به زبان عربی تکلم کرده است. در معجم البلدان آمده است: آخرین کسانی که خدا آنان را به زبانی ناطق کرد که پیش از آنها نبود اسماعیل ابراهیم و مدین و یافش، که یفشان است، میباشند. پس ایشان عربند و از کسانی که از لحاظ خویشاوندی و نسب بی اندازه بهم نزدیکند و ازنظر زبان بیش از حد از یکدیگر دور میباشند، بنی اسماعیل و بنی اسرائیلند. پدر آنان یکی است ولی دستۀ نخستین عرب و گروه دوم عبری اند زیرا گروه اخیر به زبان عربی سخن نگفته اند ولی خداوند در آن سرزمین مدین و یافش و گروهی از فرزندان ابراهیم را به زبان عرب ناطق کرده است لذا آنان عربند. (معجم البلدان ج 6 ص 139)
عمر بن محمد بکری یافی مکنی به ابوالوفا و ملقب به قطب الدین، شاعر و عالم به فقه حنفی و حدیث و ادب بود، در یافازاده شد و در دمشق به سال 1233 هجری قمری (1818 میلادی) درگذشت، دیوان شعر و رسائلی دارد
عمر بن محمد بکری یافی مکنی به ابوالوفا و ملقب به قطب الدین، شاعر و عالم به فقه حنفی و حدیث و ادب بود، در یافازاده شد و در دمشق به سال 1233 هجری قمری (1818 میلادی) درگذشت، دیوان شعر و رسائلی دارد
شهر وبندری است در ساحل جنوبی کریمه که در قدیم تابع حکومت ملطیه بوده و از سال 1475 تا 1776 میلادی جزء عثمانی و از 1783 میلادی ببعد جزء خاک روسیه شد، رجوع به تاریخ مغول ص 568 و 569)، شود ناحیتی است در جنوب حبشه، احتمالاً قهوه منسوب بدانجا است
شهر وبندری است در ساحل جنوبی کریمه که در قدیم تابع حکومت ملطیه بوده و از سال 1475 تا 1776 میلادی جزء عثمانی و از 1783 میلادی ببعد جزء خاک روسیه شد، رجوع به تاریخ مغول ص 568 و 569)، شود ناحیتی است در جنوب حبشه، احتمالاً قهوه منسوب بدانجا است
بدیع، و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند، (آنندراج)، چیزی بدیع و نیکو، (اوبهی)، هر چیز نیکو و غریب، (برهان) : تو همی گوی شعر تا فردا بخشدت خواجه جامۀ فافا، بلجوهر (از یادداشت بخط مؤلف)
بدیع، و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند، (آنندراج)، چیزی بدیع و نیکو، (اوبهی)، هر چیز نیکو و غریب، (برهان) : تو همی گوی شعر تا فردا بخشدت خواجه جامۀ فافا، بلجوهر (از یادداشت بخط مؤلف)
بازیگر. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). بازیگر و حقه باز. (ناظم الاطباء) ، رقاص. (برهان) (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ نظام آرد: سراج گوید: بعضی رقاص نیز گفته اند و ظاهراً مبدل یاور است، در این صورت تصحیف در این معنی است که یاریگر به رای مهمله را بازیگر به رای معجمه خوانده اند و جهانگیری از سروری و او از مؤید نقل کرده، پس تصحیف از جهانگیری نیست. (از حاشیۀ برهان قاطع)
بازیگر. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). بازیگر و حقه باز. (ناظم الاطباء) ، رقاص. (برهان) (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ نظام آرد: سراج گوید: بعضی رقاص نیز گفته اند و ظاهراً مبدل یاور است، در این صورت تصحیف در این معنی است که یاریگر به رای مهمله را بازیگر به رای معجمه خوانده اند و جهانگیری از سروری و او از مؤید نقل کرده، پس تصحیف از جهانگیری نیست. (از حاشیۀ برهان قاطع)