جدول جو
جدول جو

معنی یاغمه - جستجوی لغت در جدول جو

یاغمه(مِ)
یغما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داغمه
تصویر داغمه
خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب، تاول هایی که در دهان یا بر روی لب پیدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ غِ مَ)
عشیره ای از قبیلۀ آل کثیر از طوایف خوزستان ایران از طایفۀ عنافجه که در اراضی بین رود دزفول و رود شوشتر متوقف می باشند
لغت نامه دهخدا
(غِ مَ)
صحبت با صدای نرم و ملایم. (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(غِ مَ)
تأنیث ثاغم
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی. خشکی و ترنجیدگی پوست لب بر اثر بیماری حاد یا تشنگی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
بلغور. جریش. جشیش. گندم که پزند و خشک کنند و سپس به دست آس خرد کنند
لغت نامه دهخدا
(سِ مَ)
واحد یاسمون. آن که یاسمون را به فتح نون میخواند مفرد آن را یاسم داند و گویاتقدیر یاسمه باشد زیرا صرفیون ریحانه و زهره را مؤنث میدانند. (المعرب جوالیقی ص 356) ، ج، یاسم. (تاج العروس از ابن بری). رجوع به یاسم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
یام. (آنندراج). اسب پست. (از ناظم الاطباء). اسب چاپارخانه
لغت نامه دهخدا
تصویری از داغمه
تصویر داغمه
خشکی پوست لب از بیماری تب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داغمه
تصویر داغمه
((مِ))
خشکی لب یا پوست، سفتی روی زخم، روغن بسته شده، داغلمه
فرهنگ فارسی معین
آرد نامرغوب
فرهنگ گویش مازندرانی