- یاسه
- یاسا، رسم و آیین، قاعده و قانون، حکم و امر پادشاه، مجازات
معنی یاسه - جستجوی لغت در جدول جو
- یاسه
- رسم و قاعده، حکم و قانون و سیاست
- یاسه ((س))
- فرمان و حکم پادشاهی، قانون و مجازات مغولی، یاسا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(گویش گیلکی) پارسی است غیاسه دوال چرمی برای بستن بارستور
فریبکار ترفندگر کیاست زیرکی هوشیاری زود یابی، دانایی
میل کردن بهر چیز آزمندی، تاسه تلواسه، غم. اندوه و فشردن گلو. توضیح ظاهرا این صورت مصحف (تاسه) است
سترسا سهش، دریابنده یا حاسه بصر. حس بیننده قوه باسره. یا حاسه ذوق. حس چشنده قوه ذایقه. یا حاسه سمع. حس شنونده قوه سامعه. یا حاسه شم. حس بوینده قوه شامه. یا حاسه لمس. حس بساونده قوه لامسه
اندوه و ملامت
یاد، قوۀ حافظه، رشوه
حاس، قوۀ نفسانی که اشیای را درک می کند و به آثار و اشیای خارجی پی می برد، هر یک از حواس پنج گانه شامل شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی و بساوایی
رسم و آیین، قاعده و قانون، حکم و امر پادشاه، مجازات
شن نرم که درشتی دانه هایش از چند میلی متر بیشتر نباشد
یله و سرخود، بی سرپرست
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، سوار، دستینه، آورنجن، برنجن، دستیاره، ورنجن، ایّاره، دست برنجن، اورنجن، یارجبرای مثال چه نازی بدین تاج گشتاسبی / بدین یاره و تخت لهراسبی؟ (فردوسی۲ - ۱۶۷۶)
یارا،برای مثال جز زهره که را زهره که بوسد پایش؟ / جز یاره که را «یاره» که بوسد دستش؟ (مهستی- مجمع الفرس - یاره)
یارا،
یاوه، هرزه، بیهوده، بی معنی، ناپدید، گم شده، سردرگم، پریشان، برای مثال خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمۀ رفته شبان (رودکی - ۵۲۶)
تاسچه تاسک
ظرفی باشد که چیزی در آن خورند، قدح، جام
جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها
سنگ ریزه خردتر از شن، شن بسیار ریز ناآمیخته با خاک
برای، بهر، بجهت
پارسی تازی گشته یاسم از گیاهان یاسمن
سیاست، فسق (سنگلاخ) : برنددست بدست اهل عشرتم همه روز چوقحبه ای که بزورش برندشب به یساق. (ملافوقی)، ترتیب وساختگی
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
تیر پیکان دار
ترکی: آسا دات (قانون) ظیین، سزا، کیفر دادن قاعده، قانون، سیاست، سزا قصاص. یابه یا سار سانیدن، کیفر دادن مجازات کردن کشتن
هرزه و هذیان و بیهوده، سخنهای بی معنی
لرزه، کشش
توانائی، قوت و قدرت، توان، تاب
یائس یائسه در فارسی: بیدشتان، نازا
سخنان سر درگم و هرزه و هذیان و فحش
بیهوده، هرزه، باطل، یاوه