- یاسا
- رسم و آیین، قاعده و قانون، حکم و امر پادشاه، مجازات
معنی یاسا - جستجوی لغت در جدول جو
- یاسا
- ترکی: آسا دات (قانون) ظیین، سزا، کیفر دادن قاعده، قانون، سیاست، سزا قصاص. یابه یا سار سانیدن، کیفر دادن مجازات کردن کشتن
- یاسا
- فرمان و حکم پادشاهی، قانون و مجازات مغولی، یاسه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیاست، فسق (سنگلاخ) : برنددست بدست اهل عشرتم همه روز چوقحبه ای که بزورش برندشب به یساق. (ملافوقی)، ترتیب وساختگی
سختی، آسیب، گرسنگی
با جرات، جرات
مستقیما، مستقلاً، جدا، شخصاً، علیحده
اضطراب بی طاقتی بی قراری، اندوه ملالت. 3 تیرگی روی از غم و اندوه میل بچیزها مخصوصا میل زنان آبستن بخوردن چیزها تلواسه واسه
توان، نیرو، جرئت، زهره، برای مثال می خواست کزآن غم آشکارا / گرید نفسی، نداشت یارا (نظامی۳ - ۵۰۰)
یاسا، رسم و آیین، قاعده و قانون، حکم و امر پادشاه، مجازات
رسم و قاعده، حکم و قانون و سیاست
پارسی تازی گشته یاسم از گیاهان یاسمن
سیاست، فسق (سنگلاخ) : برنددست بدست اهل عشرتم همه روز چوقحبه ای که بزورش برندشب به یساق. (ملافوقی)، ترتیب وساختگی
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
تیر پیکان دار
توانایی نیرو، جرات دلیری، مجال فرصت
مخفف یاالله اما معنی یا الله بکار نمی رود
توانایی، نیرو
تیر، تیر پیکان دار
یاس، درختچه ای زینتی با گل های زرد، سفید یا بنفش، سمن، سجلاط، یاسمین، یاسمن
بنگرید به یساول چوبداری راگویند که برای نظم صفوف وطرد و منع بیگانه دردربار ارباب دولت باشد (سنگلاخ) : بنده آن نگاه خشم آلود که یساول بمجلسش غضب است. (ملافوقی)، حاشیه نشینان وملازمان ونوکرها
نظم آراستگی، تدبیر
ترکی مغولی کشت باج مالیاتی غیراز مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول میشد
ناامید شدن، ناامیدی، نومیدی