- یاد
- ذکر
معنی یاد - جستجوی لغت در جدول جو
- یاد
- ذکر، اندیشه، تذکر نام و نشان
- یاد ((پس.))
- دارای معنی قبول فعل، بنیاد، فریاد، زامیاد
- یاد
- حافظه، ذهن، آموزش، تعلیم، بیداری، اندیشه، فکر، خاطر، کسی دادن کسی را آموزس دادن
- یاد
- حافظه، ذهن، خاطره
یاد آمدن: به خاطر آمدن
یاد آوردن: به خاطر آوردن، به یاد آوردن
یاد دادن: آموختن کاری به کسی، تعلیم دادن، یادآوری کردن
یاد داشتن: به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
یاد رفتن: صحبت کردن دربارۀ کسی
یاد کردن: بیان کردن، به خاطر آوردن، طلب کردن
یاد گرفتن: آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
از یاد بردن: فراموش کردن
از یاد رفتن: فراموش شدن
به یاد آوردن: به خاطر آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یاد، قوۀ حافظه، رشوه
طبیعت
افزون، بسیار، سرشار، فراوان، گسترده، وشناد
ماهیگیر، ماهیگیر
راندن دور کردن
افزونی و زیادتی، فراوان، بسیار
جمع جید، سره ها نیک ها، جمع جید، گردن ها جمع جید نیکوها
پشتیبان، پناهگاه، پاس داشت، پشتیبانی، هوا، کوه
کرانجیگری (بیطرفی)
مکار و حیله باز، فریب دهنده، حیله گر
افزون، فراوان، بسیار
حیله گر، مکار، ریاکار، مزور
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیدبند، نخجیرگر، شکارگر، نخجیرگیر، نخجیرگان، قانص، متصیّد، نخجیروال، حابل، نخجیرزن، صیدگر، صیدافکن، صیّاد
کنایه از آنکه چیزی را به دست می آورد
تسخیر کننده
کنایه از آنکه چیزی را به دست می آورد
تسخیر کننده
وسیلۀ قوت و نیرو، پشتیبان، پناه، پرده، کوه، دژ
به احوال پرسی مریض رفتن، به سوی کسی یا چیزی بازگشتن، دوباره شروع کردن، بازگشت
افسار، تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
شکاری، شکارگر، جمع صیادان
دویم در مهتری، بیمار پرسی شروع کردن کاری را و بار دیگر مباشر آن شدن، بازگشت
پالهنگ افسار، فرمانبردار
فریبکار ترفندگر
اندک نا چیز
بسیار، فراوان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یاد، خاطره، پسر پادشاه گرجستان، آنچه از کسی یا چیزی باقی می ماند، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند یادگارعلی، یادگارمحمد