جدول جو
جدول جو

معنی یاد - جستجوی لغت در جدول جو

یاد
ذکر
تصویری از یاد
تصویر یاد
فرهنگ واژه فارسی سره
یاد
ذکر، اندیشه، تذکر نام و نشان
تصویری از یاد
تصویر یاد
فرهنگ لغت هوشیار
یاد
((پس.))
دارای معنی قبول فعل، بنیاد، فریاد، زامیاد
تصویری از یاد
تصویر یاد
فرهنگ فارسی معین
یاد
حافظه، ذهن، آموزش، تعلیم، بیداری، اندیشه، فکر، خاطر، کسی دادن کسی را آموزس دادن
تصویری از یاد
تصویر یاد
فرهنگ فارسی معین
یاد
حافظه، ذهن، خاطره
یاد آمدن: به خاطر آمدن
یاد آوردن: به خاطر آوردن، به یاد آوردن
یاد دادن: آموختن کاری به کسی، تعلیم دادن، یادآوری کردن
یاد داشتن: به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
یاد رفتن: صحبت کردن دربارۀ کسی
یاد کردن: بیان کردن، به خاطر آوردن، طلب کردن
یاد گرفتن: آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
از یاد بردن: فراموش کردن
از یاد رفتن: فراموش شدن
به یاد آوردن: به خاطر آوردن
تصویری از یاد
تصویر یاد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یادا
تصویر یادا
(پسرانه)
نشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یاده
تصویر یاده
ذهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یاده
تصویر یاده
یاد، قوۀ حافظه، رشوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاده
تصویر یاده
((دَ))
قوه حافظه، رشوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیاد
تصویر نیاد
طبیعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صیاد
تصویر صیاد
(پسرانه)
شکارچی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیاد
تصویر زیاد
افزون، بسیار، سرشار، فراوان، گسترده، وشناد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صیاد
تصویر صیاد
ماهیگیر، ماهیگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذیاد
تصویر ذیاد
راندن دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیاد
تصویر زیاد
افزونی و زیادتی، فراوان، بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیاد
تصویر جیاد
جمع جید، سره ها نیک ها، جمع جید، گردن ها جمع جید نیکوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاد
تصویر ایاد
پشتیبان، پناهگاه، پاس داشت، پشتیبانی، هوا، کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاد
تصویر حیاد
کرانجیگری (بیطرفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاد
تصویر شیاد
مکار و حیله باز، فریب دهنده، حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیاد
تصویر زیاد
افزون، فراوان، بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاد
تصویر شیاد
حیله گر، مکار، ریاکار، مزور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیاد
تصویر صیاد
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیدبند، نخجیرگر، شکارگر، نخجیرگیر، نخجیرگان، قانص، متصیّد، نخجیروال، حابل، نخجیرزن، صیدگر، صیدافکن، صیّاد
کنایه از آنکه چیزی را به دست می آورد
تسخیر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایاد
تصویر ایاد
وسیلۀ قوت و نیرو، پشتیبان، پناه، پرده، کوه، دژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیاد
تصویر عیاد
به احوال پرسی مریض رفتن، به سوی کسی یا چیزی بازگشتن، دوباره شروع کردن، بازگشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیاد
تصویر قیاد
افسار، تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیاد
تصویر صیاد
شکاری، شکارگر، جمع صیادان
فرهنگ لغت هوشیار
دویم در مهتری، بیمار پرسی شروع کردن کاری را و بار دیگر مباشر آن شدن، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاد
تصویر قیاد
پالهنگ افسار، فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیاد
تصویر کیاد
فریبکار ترفندگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاد
تصویر لیاد
اندک نا چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیاد
تصویر زیاد
بسیار، فراوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیاد
تصویر شیاد
((شَ یّ))
کسی که دیوار را گچ یا کاهگل اندود می کند، حیله گر، ریاکار، مزور، کلاهبردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صیاد
تصویر صیاد
((صَ یّ))
شکارچی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیاد
تصویر عیاد
((عِ))
بازگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یادگار
تصویر یادگار
(پسرانه)
یاد، خاطره، پسر پادشاه گرجستان، آنچه از کسی یا چیزی باقی می ماند، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند یادگارعلی، یادگارمحمد
فرهنگ نامهای ایرانی