جدول جو
جدول جو

معنی یاتش - جستجوی لغت در جدول جو

یاتش
(تِ)
قراول و پاسبانی که بر در ملوک بنوبت باشند. (ناظم الاطباء). نوبتی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یازش
تصویر یازش
قصد، آهنگ
رشد، بالیدگی، روییدگی، نشو، وخش، نشو و نما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یابش
تصویر یابش
یافتگی، یافته شدن
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
اسم مصدر از یازیدن. قصد و آهنگ و اراده. (برهان) (آنندراج). تمایل. توجه. گرایش. (یادداشت مؤلف) :
نه دراز ودراز یازش او
امل خصم را کند کوتاه.
ابوالفرج رونی (از فرهنگ سروری).
، حرکت و جنبش. (رشیدی) (سروری) ، نمو و بالیدگی. (برهان) (آنندراج) ، درازی. (برهان) (آنندراج) (سروری) ، تمطی. تمدد. کش و قوس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تِ نَ / نِ)
قراول خانه و جای یاتش و پاسبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نوعی از پشم، عمر و سال، (ناظم الاطباء)، در این معنی ترکی است و هم اکنون در ترکی آذربایجانی معمول است،
- یاشداش، هم سن و همزاد و دارای یک سن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
جدّ محمد وطی پسران حسن صغانی انباری که از محدثان بوده اند. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا
(یَ تِ)
به زبان ترکی شهری را گویند. (آنندراج). هم شهری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
یاری و آشنائی و مهرورزی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
پسر ابراهیم پیغمبر که طبق روایات از نخستین کسانی است که به زبان عربی تکلم کرده است. در معجم البلدان آمده است: آخرین کسانی که خدا آنان را به زبانی ناطق کرد که پیش از آنها نبود اسماعیل ابراهیم و مدین و یافش، که یفشان است، میباشند. پس ایشان عربند و از کسانی که از لحاظ خویشاوندی و نسب بی اندازه بهم نزدیکند و ازنظر زبان بیش از حد از یکدیگر دور میباشند، بنی اسماعیل و بنی اسرائیلند. پدر آنان یکی است ولی دستۀ نخستین عرب و گروه دوم عبری اند زیرا گروه اخیر به زبان عربی سخن نگفته اند ولی خداوند در آن سرزمین مدین و یافش و گروهی از فرزندان ابراهیم را به زبان عرب ناطق کرده است لذا آنان عربند. (معجم البلدان ج 6 ص 139)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
یابیدن. (ناظم الاطباء). یافتن، دریافت و ادراک و هوش و فراست و دانش. (ناظم الاطباء) :
چونکه گوهر نیست تابش چون بود
چونکه نبود ذکر یابش چون بود.
مولوی
لغت نامه دهخدا
قصد آهنگ: نه دراز ودراز یازش او اهل خصم را کند کوتاه. (ابوالفرج رونی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرتش
تصویر یرتش
ترکی همشهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یابش
تصویر یابش
یابیدن، یافتن، دریافت و ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یازش
تصویر یازش
((زِ))
قصد، آهنگ، نمو، بالیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یازش
تصویر یازش
اراده، قصد کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
درو کردن از ته و بن بوته، درو کردن غلات از بیخ و بن
فرهنگ گویش مازندرانی
انجیر جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
رقیق
فرهنگ گویش مازندرانی
رودک، گورکن
فرهنگ گویش مازندرانی