جدول جو
جدول جو

معنی یابان - جستجوی لغت در جدول جو

یابان
صاحب صبح الاعشی ذیل ’انساب عجم’ آرد که رومیان از نسل بنی کتیم بن یونان اند و او یابان بن یافث بن نوح است، (صبح الاعشی ج 1 ص 367)، و رجوع به یاوان و یونان شود
لغت نامه دهخدا
یابان
دشت و بیابان و صحرا، موضع شهر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بابان
تصویر بابان
(دخترانه)
خانه پدری، نام عشیره ای در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، شکرالله بابان چهره معاصر ادبیات کرد (نگارش کردی: بابان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لابان
تصویر لابان
(پسرانه)
عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خابان
تصویر خابان
(پسرانه)
نام سردار ایرانی در زمان رستم فرخزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جابان
تصویر جابان
(پسرانه)
سردار ایرانی یزدگرد، نام سردار ایرانی در سده دوم یزدگردی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تابان
تصویر تابان
(دخترانه و پسرانه)
تابنده، منور، روشن، درخشان، ریشه تاباندن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تابان
تصویر تابان
تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده، بن مضارع تاباندن، برافروخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیابان
تصویر بیابان
دشت، صحرا، زمین پهناور و بی آب و علف
فرهنگ فارسی عمید
معبر عمومی در شهرها که مردم از طرفین آن و وسایل نقلیه در وسط آن رفت و آمد می کنند، راه راست و هموار در باغ
فرهنگ فارسی عمید
نام طایفه ای از اکراد غربی ایران، (بنقل مصحح مجمل التواریخ گلستانه از گلشن مراد)
لغت نامه دهخدا
نام محله ایست بزرگ در پائین مرو، (مرآت البلدان ج 1 ص 125)، بابی بابان، محله ای است در اسفل مرو و بدان منسوبست ابوسعید عبده بن عبدالرحیم بن جبان بابانی مروزی، (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
یکی از سرداران ایرانی که ازجانب رستم بن فرخ زاد بجنگ مثنی بن حارثه و ابوعبیدۀ ثقفی به حیره شد و بر دست مسلمانان اسیر گشت و سرانجام در جنگ کشته شد، (از تاریخ گزیده چ عکسی ص 174)
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف ناحیۀ مکران، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101)
لغت نامه دهخدا
وحشی و دشتی، (ناظم الاطباء)، بیابانی
لغت نامه دهخدا
پهلوی ’ویاپان’، سمنانی ’بیه بون’، سنگسری ’بیه بن’، سرخه ای ’بیه ون’، شهمیرزادی ’بیه بون’، بی آب و علف، لاسگردی ’بیه بن’ گیلکی ’بیابان’ دشت و صحرا، صحرای بی آب و علف، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، بفتح اول هم آمده است و بعضی محققین نوشته اند بکسر اول اصح باشد زیرا که در اصل بی آبان بود یعنی بی آب شونده یعنی صحرای بی آب، چون به الف ممدوده آب که در حقیقت دو الف است لفظ دیگر مرکب شود الف اول ساقط گردد چنانکه در سیماب و گلاب و الف و نون در آخر برای فاعلیت است، (آنندراج) (غیاث)، صحرایی که در آن هیچ نروید، (فرهنگستان)، فلات، (دهار)، بیداء، (دهار)، دشت و صحرا و صحرای بی آب و علف و غیرمزروع، (ناظم الاطباء) :
بسا شکسته بیابان که باغ خرم گشت
و باغ خرم گشت آن کجا بیابان بود،
رودکی،
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان،
بوشکور،
شبی دیریاز و بیابان دراز
نیازم بدان بارۀ راهبر،
دقیقی،
هر زمینی که آنجا ریگ دارد یا شوره و اندر او کوه نباشد و آب روان نباشد و کشت و برز نبود آنجای را بیابان خوانند، (حدود العالم)،
زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید
باد بگل بروزید گل به گل اندر غژید،
کسایی،
همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب
همه بومره بخوی و همه چون کاک خدنگ،
قریعالدهر،
نشیب و فراز و بیابان و کوه
بهر سو شدند انجمن هم گروه،
فردوسی،
دگر سو سرخس و بیابان به پیش
گله گشته بر دشت آهو و میش،
فردوسی،
بیابان از آن آب دریا شود
که ابراز بخارش به بالا شود،
عنصری،
عقیق وار شده ست آن زمین ز بس که ز خون
بروی دشت و بیابان فروشده ست آغاز،
عنصری،
هرچه جز از شهر بیابان شمر
بی بر و بی آب و خراب و یباب،
ناصرخسرو،
هم نظری کن ز لطف تا دل درمانده را
بو که به پایان رسد راه بیابان من،
عطار،
تو نه رنج آزموده ای نه حصار
نه بیابان و باد و گرد و غبار،
سعدی،
شبی در بیابان مکه از بیخوابی پای رفتنم نماند، (گلستان)
لغت نامه دهخدا
گلزار، (ناظم الاطباء)، چمن، (یادداشت مؤلف)، رسته ای که در باغ می سازند برای عبور و مرور و کنارهای آنرا گل کاری می کنند، (از ناظم الاطباء)، راهی که در میان صحن چمنها باشد، (آنندراج)، روشی که در باغها می سازند و در میان آن راه دارند، راه ساخته و بیشتر در میان دو صف درختان باغ، (یادداشت مؤلف)، گذرگاهها که میان باغچه ها و درختها بطول و عرض باغ ترتیب دهند در برابر یکدیگر، (از انجمن آرای ناصری) :
یکی باغ مانندۀ آسمان
خیابان آن چون ره کهکشان،
استاد (از انجمن آرای ناصری)،
دل من باغبان عشق وتنهایی گلستانش
ازل دروازۀ باغ و ابد حد خیابانش،
(از انجمن آرای ناصری)،
، هرکوی راست و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، (ناظم الاطباء)، کوی، شارع، (یادداشت مؤلف)، راهی ساخته شده بین دو رسته ساختمان در کنار آن و این بیشتر در شهرهاست و در بیابان راه ساخته شدۀ بین دو قطعه از بیابان،
- خیابان بندی، احداث خیابان در شهری یا در باغی یا در هر فضائی و مکانی،
- خیابان بندی کردن، خیابان در مکانی ایجاد کردن و آن معمولاً با تسطیح کف محل عبور با سنگ فرش کردن یا آسفالت کردن یا جز آن همراه است و در دو طرف آن بیشتر درختکاری می کنند و نهر احداث می نمایند، (یادداشت مؤلف)، راست ساختن خیابان به رسم معهود، (آنندراج) :
خوش خیابان بندیی کردند در بستان ما،
ارادت خان واضح (از آنندراج)،
- خیابان پیما، بیکاره، خیابان گرد،
- خیابان ذرع کردن، ولگردی، بیکارگی،
- خیابان سازی، احداث خیابان در مکانی، (یادداشت مؤلف)،
- خیابان سازی کردن، احداث خیابان در مکانی کردن، خیابانی در فضائی بوجود آوردن، (یادداشت مؤلف)،
- خیابان گرد، آنکه در حاشیۀ خیابانها بدون قصد و از روی بیخودی راه می رود کنایه از بیکاره،
- خیابان گردی، راه روی در خیابانها،
-، بیکاری که ملازم آن گردش در خیابانهاست،
- خیابان گردی کردن، در خیابان بدون قصد راه رفتن، حاشیه گردی در خیابانها،
- خیابان گز کردن، خیابان اندازه گرفتن، کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است، بیکاره راه رفتن در خیابانها
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع درنه هزارگزی جنوب خاوری مشهد بر سر راه شوسۀ عمومی مشهد به سرخس با 1261 تن سکنه، آب آن از رودخانه است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه اتومبیل رو می باشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مشهد ریزه میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در16 هزارگزی باختر طیبات و 2 هزارگزی جنوب اتومبیل روطیبات به شهرنو با 295 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یازان
تصویر یازان
آهنگ کنان، قصد کننده، متمایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابان
تصویر بیابان
زمین پهناور و بی آب و علف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوبان
تصویر یوبان
امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی جغتایی باد مرگ میر باد نوعی باداست که اگر بیایدیا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابان
تصویر تابان
روشن و براق، جلادار
فرهنگ لغت هوشیار
راه گشاده و هموار در شهر که مردم و وسائل نقلیه در آن رفت و آمد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابان
تصویر بیابان
صحرای بی آب و علف، دشت لم یزرع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیابان
تصویر خیابان
جاده، راه عریض و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند و اطراف آن مغازه یا خانه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابان
تصویر تابان
روشن، درخشان
فرهنگ فارسی معین
نوعی باد است که اگر بیاید یا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یازان
تصویر یازان
قصدکنان، در حال اندازه گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاران
تصویر یاران
اصحاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیابان
تصویر بیابان
صحرا
فرهنگ واژه فارسی سره
شوره زار، بادیه، بدو، برهوت، تیه، دشت، صحرا، صحرای بی آب وعلف، فلات، قفر، نجد، وادی، هامون
متضاد: آبادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بلوار، شارع، گذرگاه، معبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیابان در خواب قسمت و روزی است به قدر بزرگی و فراخی آن. اگر بیند در بیابان ها تنها بود، دلیل که از کسب خویش مال فراوان یابد. اگر بیند با گروهی در بیابان می گشت، دلیل که مال و نعمت بسیار از سفر یابد و روزی بر وی گشاده شود. حضرت دانیال
اگر کسی بیند که از بیابان بیرون آمد، دلیل که از غم و اندوه رسته شود. اگر بیند در بیابان شد، دلیل که غمگین و مستمندگردد. محمد بن سیرین
دیدن بیابان در خواب بر چهاروجه است. اول: روزی و قسمت. دوم: حیرت و سرگشتی. سوم: عناد و رنج. چهارم: بیم و خطر و هلاک، مگر از وی زود بیرون آید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تعبیر خواب خیابان 1ـ اگر خواب ببینید در خیابانی راه می روید، نشانه آن است که تقریباً از رسیدن به هدفی که خواهانش هستید، نومید خواهید شد. 2ـ اگر خواب ببینید در شهری دوردست در خیابانی آشنا راه می روید، نشانه آن است که به سفری خواهید رفت اما سودی که انتظار داشتید از طریق این سفر به دست بیاورید به دست نخواهید آورد. 3ـ اگر خواب ببینید هنگام عبور از خیابانی از حمله جنایت کاری هراسانید، نشانه آن است که برای پیش بردن کارهایتان دست به کار خطرناکی می زنید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب