- ہونا
- رخ دادن، بودن
معنی ہونا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
((زُ))
فرهنگ فارسی معین
بیماری پوستی که عامل ویروس آبله مرغان است که به صورت تاول ها یا دانه هایی در امتداد یک عصب پوستی پدیدار می شود و با درد زیادی همراه است
((سُ))
فرهنگ فارسی معین
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
باریدن، به باران
ابری بودن
سقوط کردن، تصادف کردن
پف دار بودن، کف آلود بودن
تکّه تکّه شدن، له شدن
خارکی، خاردار بودن
شگفت زده شدن، غافلگیر شدن، تعجّب کردن
چاپ پذیری، قابل پنهان شدن
مستقیم بودن
جمع شدن، مونتاژ کردن، به هم پیوستن
برابر بودن
بلند ایستادن، بلند شدن
انتخابی بودن
واگرا شدن، انحراف
نفوذ کردن، وارد شدن
متعلّق بودن، مرتبط باشند
بازیابی کردن، برای بهبودی
مهمّ بودن
دور هم جمع شدن، برای جمع شدن در یک مکان
لرزیدن، تکان دادن
گریه کردن
خوابیدن، برای خوٰابیدن
کوتاه قد، کوتوله
لیاقت داشتن، مستحقّ بودن