- گیلک
- از مردم گیلان، گیلانی
معنی گیلک - جستجوی لغت در جدول جو
- گیلک
- در اصطلاح مردم گیلان، روستایی و بومی و رعیت
- گیلک ((لَ))
- منسوب به گیلان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به گیلک، یکی از گوشه های دستگاه شور
منسوب به گیلک، زبان مردم گیلان از زبان های ایرانی از خانواده هندواروپایی، گوشه ای در آواز دشتی از ملحقات شور (موسیقی)
مربوط به گیلک، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در گیلان رایج است
ترکی نورده (قباله) منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. بیل کوچک، نوعی پیکان شبیه بیل کوچک پیکان شکاری، تیر دو شاخه
چیلک
پیل خرد بچه پیل
حریر، ابریشم حریر ابریشم. توضیح احتراز از این کلمه بیگانه اولی است
توت فرنگی
منشور پادشاهان، قبالۀ خانه و باغ
از مردم گیلان، گیلانی
نوعی اسب خوب منسوب به گیلان
تهیه شده از گیل، نمدی،برای مثال چو شب گیل شد در گلیم سیاه / ورا زرد گیلی سپر گشت ماه (اسدی - ۲۰۸)
نوعی اسب خوب منسوب به گیلان
تهیه شده از گیل، نمدی،
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، سربیله برای مثال به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست / فیلک پیش به زه کرده نیم چرخ به چنگ (فرخی - ۲۰۶)
نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک، سربیله برای مثال همان بیل زن مرد آلت شناس / کند بیلکش را به بیلی قیاس (نظامی۵ - ۹۱۵) ، وآن دل که در میان دو بیله به کین توست / در وی رسد ز قوس فلک زخم بیلکی (سوزنی - لغتنامه - بیله)
قسمت بالای دیوار در زیر سقف که بر آن نقاشی و گچ بری کنند
توت فرنگی، میوه ای سرخ رنگ و ترش طعم شبیه توت و درشت تر از آنکه ملین، ادرارآور، تصفیه کنندۀ خون و مقوی اعصاب است و برای اشخاص کم خون و مبتلایان به بیماری های سل، رماتیسم، نقرس، سنگ کلیه و تصلب شرائین نافع است، بوتۀ این میوه کوچک با برگ های درشت و ساقه های باریک خزنده است، چیالک، شاکله، چلم
تیری که پیکان آن دو شاخ باشد
زالزالک
گزلیک ترکی چیلان کارد کوچک دسته دراز کارد کوچک دسته دراز: بنمابمن که منکر حسن رخ تو کیست ک تا دیده اش به گزلک غیرت برآورم. (حافظ)، نوعی قلم تراش که سر آن بر گشته و دنباله اش باریک است: و اگر خلاف واقعی بعمد بقید کتابت در آمده باشد به گزلک راستی محو نماید
نام جایی و مقامی
کیلوئی، قسمت فاصله ما بین طاق و عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچبری کنند و بمنزله گلوی طاق و سقف است و هنوز هم بهمین عبارت در زبان عموم هست
کاغذ سیگارت که بوسیله ماشین پیچیده شود
درختی است از تیره پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است. میوهءاین گیاه غلاف مانند (شبیه میوه لوبیا) است و دارای ماده ای قندی است که در تهیه نوعی مشروب بکار میرود. این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک. ترکی لک لک بنگرید به لک لک
میل کوچک، قسمی پارچه که ازآن قبا میکردند: ... (هریک فراخور مرتبه مخلع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده: اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف ... و اوسط را قباهای میلک و مطبق و نعلبند... داده)
کبودی اندک، کبودیی که در انگشتها از سرما پدید آید، گرفتن عضوی از بدن بسر دو ناخن انگشت دست چنانکه بدرد آید: تشکنج نشگون
ویلک در فارسی وای برتو وای بر تو خ
نوعی پیکان شبیه بیل کوچک، تیر دو شاخه، پیلک
حریر، ابریشم
پشته، تل