جدول جو
جدول جو

معنی گیسوکمند - جستجوی لغت در جدول جو

گیسوکمند(کَ مَ)
گیسو که بسان کمند باشد در بلندی، کنایه از محبوب است. (آنندراج) (بهار عجم) :
شبی چون کاکل بالابلندان
سوادی از خم گیسوکمندان.
زلالی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیسوبند
تصویر گیسوبند
رشته یا نواری که زنان با آن گیسوان خود را می بندند، توری کیسه مانند که زنان موهای عقب سر خود را در آن جمع می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
بندی یا کیسه ای که گیسوان را بدان بندند و یا در آن گذارند تا پریشان نگردد. بندگیس. (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). عقاص، رشته ای که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب). قرامل، قرمل، گیسوبند. (دهار) (السامی فی الاسامی). رجوع به گیس بند شود
لغت نامه دهخدا
کسی که گیسویش مانند کمند باشد در بلندی، محبوب معشوق: شبی چون کاکل بالابلندان سوادی از خم گیسو کمندان. (زلالی بها. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
بند گیس، رشته ای که بدان زنان گیسوان خود رابندند و محکم کنند تا پریشان نشود، کیسه مانندی است که زنان در عقب سر بندند و گیسوی خود را در آن کنند، آنکه گیس زنان را بندد و بافد
فرهنگ لغت هوشیار