ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 36هزارگزی جنوب خاور کهنوج و 4هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 20 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 36هزارگزی جنوب خاور کهنوج و 4هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 20 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دنیا و روزگار و جهان. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). کیهان. گیتی. دنیا. عالم: گیهان به عدل خواجۀ عدنانی عدن است و کارهاست به انداما. رودکی. چو روشن زمانه بدانسان بود که فرمان دادار گیهان بود. فردوسی. همان تور کش بخت و اورند بود به دادار گیهانش سوگند بود. فردوسی. تو داری بزرگی و گیهان تراست همه بندگانیم و فرمان تراست. فردوسی. ای میر جهان ایزد بسپرد به تو گیهان گیهان به ستمکاران دانم که بنسپاری. منوچهری. ترا نزدیک و آسانست و پیدا این جهان پورا ز تو پنهان و دشوار است و دور است آن دگر گیهان. ناصرخسرو. یک چند تو خورده ای جهان را اکنون بخوردت باز گیهان. ناصرخسرو. عیانت صورت ظاهر نهانت صورت باطن خمیرت وسعت عالم خیالت حالت گیهان. ناصرخسرو. شاید از اقبال وبخت تو که گیهان آفرین آفریند از پی ملک تو گیهان دگر. سوزنی. عقلای جهان، و علمای گیهان، که ناظر امور جمهورند، تقدیم این سیاست را هفوت محض، وزلت صرف شمرند. (سندبادنامه ص 172). این کلمه را کیهان (به کاف) نیز آورده اند و در تداول امروز خاصهً کیهان بیشتر متعارف است. رجوع به کیهان و نیز رجوع به جهان و عالم و دنیا شود
دنیا و روزگار و جهان. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). کیهان. گیتی. دنیا. عالم: گیهان به عدل خواجۀ عدنانی عدن است و کارهاست به انداما. رودکی. چو روشن زمانه بدانسان بود که فرمان دادار گیهان بود. فردوسی. همان تور کش بخت و اورند بود به دادار گیهانْش سوگند بود. فردوسی. تو داری بزرگی و گیهان تراست همه بندگانیم و فرمان تراست. فردوسی. ای میر جهان ایزد بسپرد به تو گیهان گیهان به ستمکاران دانم که بنسپاری. منوچهری. ترا نزدیک و آسانست و پیدا این جهان پورا ز تو پنهان و دشوار است و دور است آن دگر گیهان. ناصرخسرو. یک چند تو خورده ای جهان را اکنون بخوردت باز گیهان. ناصرخسرو. عیانت صورت ظاهر نهانت صورت باطن خمیرت وسعت عالم خیالت حالت گیهان. ناصرخسرو. شاید از اقبال وبخت تو که گیهان آفرین آفریند از پی ملک تو گیهان دگر. سوزنی. عقلای جهان، و علمای گیهان، که ناظر امور جمهورند، تقدیم این سیاست را هفوت محض، وزلت صرف شمرند. (سندبادنامه ص 172). این کلمه را کیهان (به کاف) نیز آورده اند و در تداول امروز خاصهً کیهان بیشتر متعارف است. رجوع به کیهان و نیز رجوع به جهان و عالم و دنیا شود
مرکّب از: ’گاه’ به اضافۀ ’آن’ مزید زمان، گاه، هنگام، وقت، و همواره در ترکیب آید: دیرگاهان، گرمگاهان، شامگاهان، جاشت گاهان: صبحگاهان سر خونین جگر بگشائید ژالۀ صبحدم از نرگس تر بگشائید، خاقانی، سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه، حافظ
مُرَکَّب اَز: ’گاه’ به اضافۀ ’آن’ مزید زمان، گاه، هنگام، وقت، و همواره در ترکیب آید: دیرگاهان، گرمگاهان، شامگاهان، جاشت گاهان: صبحگاهان سر خونین جگر بگشائید ژالۀ صبحدم از نرگس تر بگشائید، خاقانی، سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه، حافظ
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس، واقع در 20هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو باسعید به قشم، محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 100 تن است، آب آن از چاه و باران تأمین میگردد، محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی صید ماهی و زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس، واقع در 20هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو باسعید به قشم، محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 100 تن است، آب آن از چاه و باران تأمین میگردد، محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی صید ماهی و زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
در حال گرازیدن جلوه کنان و خرامان: چون برفتی (پیغمبر ص) چنان بنیرو رفتی که گفتی پای از سنگ بر میگیرد و چنان رفتی که گفتی از فرازی بنشیب همی آید و چنان گرازان رفتی بکش و کند آوری
در حال گرازیدن جلوه کنان و خرامان: چون برفتی (پیغمبر ص) چنان بنیرو رفتی که گفتی پای از سنگ بر میگیرد و چنان رفتی که گفتی از فرازی بنشیب همی آید و چنان گرازان رفتی بکش و کند آوری
جمع گروه گروهها دسته ها، طوایف قبایل: و آن گروهانرا که سال ایشان ایستاده است دیگر گونه روزگار است، واحدی نظامی ک در عصر پهلوی اول مرکب از سه دسته جنگی و یک گروه فرماندهی (دو جوخه یی) بود. یا گروهان تفنگدار پیاده. امروزه شامل تقسیمات ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - سه دسته تفنگدار ج - دسته ادوات. یا گروهان ادوات گردان پیاده. امروزه شامل بخشهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - دسته مسلسل سنگین. یا گروهان سر رشته داری لشکر پیاده. شامل قسمتهای ذیل است: الف - سر رشته داری لشکر. ب - گروهان سررشته داری. یا گروهان بهداری لشکر پیاده. شامل قسمتهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - دسته درمان و تخلیه. پ - دسته آمبولانس. یا گروهان مهندس. شامل قسمتهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - سه دسته مهندس رزمی
جمع گروه گروهها دسته ها، طوایف قبایل: و آن گروهانرا که سال ایشان ایستاده است دیگر گونه روزگار است، واحدی نظامی ک در عصر پهلوی اول مرکب از سه دسته جنگی و یک گروه فرماندهی (دو جوخه یی) بود. یا گروهان تفنگدار پیاده. امروزه شامل تقسیمات ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - سه دسته تفنگدار ج - دسته ادوات. یا گروهان ادوات گردان پیاده. امروزه شامل بخشهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - دسته مسلسل سنگین. یا گروهان سر رشته داری لشکر پیاده. شامل قسمتهای ذیل است: الف - سر رشته داری لشکر. ب - گروهان سررشته داری. یا گروهان بهداری لشکر پیاده. شامل قسمتهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - دسته درمان و تخلیه. پ - دسته آمبولانس. یا گروهان مهندس. شامل قسمتهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - سه دسته مهندس رزمی
ذوب شونده ذائب در حال ذوب شدن: از آن شکر لبانست این که دایم گدازانم چو اندر آب شکر. (دقیقی)، سوزان سوزنده سوزاننده: فرو گفت با او سخنهای تیز گدازنتر از آتش رستخیز. (نظامی)
ذوب شونده ذائب در حال ذوب شدن: از آن شکر لبانست این که دایم گدازانم چو اندر آب شکر. (دقیقی)، سوزان سوزنده سوزاننده: فرو گفت با او سخنهای تیز گدازنتر از آتش رستخیز. (نظامی)
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند