جدول جو
جدول جو

معنی گویشمند - جستجوی لغت در جدول جو

گویشمند
سخن گو، سخنور
تصویری از گویشمند
تصویر گویشمند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
(پسرانه)
دانا، دارای هوش و توانایی ذهنی، بسیار با هوش، عاقل، خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوشتمند
تصویر گوشتمند
دارای گوشت، پرگوشت، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
باهوش، زرنگ، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
(رَ شَ)
به لغت زند جنّه و سپر، رأس و سر. (ناظم الاطباء) (از برهان)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
باهوش. خداوند هوش. هوشیار. صاحب هوش. (برهان) (انجمن آرا) :
حکیمان داننده و هوشمند
رسیدند نزدیک تخت بلند.
فردوسی.
به دل گفت کاین کودک هوشمند
به جایی رسد در بزرگی بلند.
فردوسی.
بدین دانش و این دل هوشمند
بدین برز و بالا و رای بلند.
فردوسی.
نگر تا خویشتن را چه پسندی
به هر کس آن پسند ار هوشمندی.
(ویس و رامین).
هوشمندان به باغ دین اندر
ای برادر گزیده اشجارند.
ناصرخسرو.
شاد کی باشد در این زندان تاری هوشمند؟
یاد چون آید سرود آن را که تن داردش تب.
ناصرخسرو.
این یکی دیو است بی تمییز و هوش
خیرگی بیند ز بی هش هوشمند.
ناصرخسرو.
این نیست نشان هوشمندان
او خواه به گریه خواه خندان.
نظامی.
سخن کآن از دماغ هوشمند است
گر از تحت الثری آید بلنداست.
نظامی.
که من در دل آن دارم ای هوشمند
که آن اژدها را رسانم گزند.
نظامی.
چنین گفت فرزانۀ هوشمند
که دانا نگوید سخن ناپسند.
سعدی.
صد انداختی تیرو هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست.
سعدی.
ندهد مرد هوشمند جواب
مگر آن گه کز او سؤال کنند.
سعدی.
رجوع به هوش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
متدین و دیندار، پیغمبر. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) ، در زند و پازند، نیرومند و قوی. (از جانسون) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دارای نوش و شیرینی. شیرین. گوارا
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دارای گوشت. گوشتناک، سمین و گوشت دار. پرگوشت، ساخته شده از گوشت. (ناظم الاطباء) ، صاحب جسم حیوانی: و کلمه، گوشتمند شد و اندر ما حلول کرد و عظمت او را دیدیم. (ترجمه دیاتسارون ص 6). زیرا روز خدا آشکارا شود و گوشتمندی بنگرد عظمت خدا. (ترجمه دیاتسارون ص 32). روح پاک (یعنی مسیح) در شکم مریم بکر گوشتمند شد. (از کتاب حروفیین). روح اﷲ سخن خدا که مسیح بود در صورت مریم درآمد و گوشتمند شد، یعنی به صورت بشر و آدم برآمد. (از کتاب حروفیین)
لغت نامه دهخدا
دارای گوشت، فربه چاق گوشتالو، دارای جسم پیکردار مجسم: و کلمه گوشتمند شد و اندر ما حلول کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
صاحب هوش، هوشیار، با هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
((مَ))
باهوش، عاقل، بخرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایشمند
تصویر رایشمند
ریاضیدان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
ذكيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
Clever, Intelligent, Smart
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
intelligent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
clever, intelligent, klug
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
חכם , חכם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
inteligente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
inteligente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
bystry, inteligentny, mądry
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
умный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
ہوشیار , ذہین , ہوشیار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
ฉลาด , ฉลาด , ฉลาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
pintar, cerdas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
賢い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
slim, intelligent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
聪明的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
mwerevu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
똑똑한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
розумний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
বুদ্ধিমান , বুদ্ধিমান , স্মার্ট
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
होशियार , बुद्धिमान , स्मार्ट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
intelligente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
zeki, akıllı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی