جدول جو
جدول جو

معنی گویتر - جستجوی لغت در جدول جو

گویتر(گُ جَ / جِ)
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری حسن کیف و یک هزارگزی شوسۀ مرزن آباد به کلاردشت. در محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 540 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ زغال و چوب است. معصوم زاده ای به نام سید محمد دارد که در کنار شوسه در اراضی این ده واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گواتر
تصویر گواتر
عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم کاری یا پرکاری این غده، التهاب و عفونت آن به وجود می آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جخش، چخش
فرهنگ فارسی عمید
(گَ رَ)
روز سوم ماگ که زنان هند روزه می گیرند. (ماللهند بیرونی ص 287) ، روز سوم بیشاک که زنان هند عید گیرند. (ایضاً ماللهند ص 288)
لغت نامه دهخدا
از جمله دانشمندانی است که به سال 1880 میلادی به کشف و خواندن خط میخی وان (شهری در مشرق آسیای صغیر موفق گردید. (ایران باستان ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو)
مخفف گاویار مرکب از گو به معنی گاو و بقر + یار، پسوند معاونت. گاوبان. گوگل بان مخفف گاوباره. دوست دارندۀ گاو. (آنندراج). گوبار. رجوع به گاوباره و گوباره شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
پیر ژزف (1732- 1813 میلادی). حکاک و کنده کار فرانسوی که در بارسوراب متولد شد. هنر او به شیوۀ لویی چهاردهم شبیه است
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنۀ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجۀ عرض شمالی و 59 درجۀ طول شرقی پاریس و 10 درجۀ طول شرقی طهران واقع شده است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
طایفه ای از طوایف ناحیۀ مکران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
پاکار و پیشکار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (شرفنامه منیری) (مؤید الفضلاء) ، سراب و آن شوره زمینی است در صحرا که از دور به آب میماند. (برهان قاطع) (آنندراج) (غیاث اللغات) (شرفنامه منیری) (فرهنگ شعوری). گوراب. (مجمعالفرس). ظاهراً در این معنی و معنی بعد مصحف کویر است، در شرح نصاب به معنی زمین هموار است. (نصاب) (آنندراج) ، مطلق صحرا. (برهان قاطع) (غیاث اللغات). رجوع به کویر شود
لغت نامه دهخدا
(تِ لُ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقعدر 27 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و معتدل سالم و سکنۀ آن 89 تن است. آب آن از رود خانه مهاباد تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
گواتر فرانسوی جخش هم آوای رخش چیزی باشد چون با تنگانی بزرگ که بر گردن افتد و درد نکند اما در بریدن مخاطره باشد: آن جخش ز گردنش در آویخته گویی خیکی است پر از باد بیاویخته از بار (لبیبی) باد غاره (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبان گاو پرورنده گاو محافظ گاو گاویار: پس بگاوبان گفت که این فرزند (فریدون) را بتو خواهم سپرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواتر
تصویر گواتر
((گُ))
بزرگ شدن غده تیروئید در قسمت جلوی گردن، غمباد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویر
تصویر گویر
((گَ))
پاکار، پیشکار
فرهنگ فارسی معین