جدول جو
جدول جو

معنی گوگلی - جستجوی لغت در جدول جو

گوگلی
دهی از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 30هزارگزی شمال شیروان، باختر راه مالرو عمومی قل جق به رشوانلو، کوهستانی و سردسیر است، 329 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گولی
تصویر گولی
(دخترانه)
یک گل (نگارش کردی: گو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوگلی
تصویر سوگلی
(دخترانه)
مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوگلی
تصویر سوگلی
محبوب، برگزیده، طرف توجه مخصوص، زن برگزیده و عزیز
فرهنگ فارسی عمید
(گو / گُ)
این کلمه را فرهنگ ناظم الاطباء آورده است به معانی گلوله و گوی، گره، گردی، حب هر چیز گرد، گوی کودکان که بدان بازی کنند. اما مجموع خاص آن فرهنگ است
لغت نامه دهخدا
عمل گول، صفت گول، حالت وچگونگی گول، کانائی، چلی، خلی، احمقی، (فرهنگ رشیدی)، غفلت، نادانی، ابلهی، (ناظم الاطباء) :
هرکجا نام او بری ندمد
زان زمین گولی و نکوهش و ننگ،
فرخی،
همه مشغولی عالم گولی است
ترک گولی به خدا مشغولی است،
جامی،
گولی من به کار عشق مگیر
نه به یک چه دو بار افتادم،
دهخدا،
خالفه، حذب، خرق، خرق، خرقه، خلاطه، خلافه، دعفقه، دعک، دوغه، رث ء، رثیه، رطاء، رعاله، رقاعه، رهق، طرط، طغومه، طغومیه، طرقه، عبش، عبش، عنجهیّه، عنجهانیّه، غباوه، غبوه، عرین، عزیل، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو گَ)
از گو (=گاو) + گل (= گله) ، گلۀ گاو. گاوگل. گلۀ بزرگ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 54000 گزی شمال خاور زرقان و 1000 گزی راه فرعی سیوند به محمودآباد، سکنۀ آن 41 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 25000 گزی جنوب اردبیل و 65000گزی شوسۀ هروآباد به اردبیل، کوهستانی و هوای آن معتدل است، سکنۀ آن 341 تن است، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یُرْ)
دهی است جزء دهستان مرکزی شهرستان زنجان که در 18 هزارگزی شهر زنجان، کنار راه قیدار واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 407 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 54هزارگزی شمال باختری درمیان، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 420 نفر است، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
شهری در بلژیک که 19000 تن جمعیت دارد. روغن و صنایع آهن سازی آن مشهور است
لغت نامه دهخدا
(گَ گَ)
نام سینه ریز زنان. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(سَ گُ)
محبوب. معشوق. برگزیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوگل
تصویر گوگل
گله (بزرگ) گاو
فرهنگ لغت هوشیار
احمقی ابلهی کانایی نادانی: همه مشغولی عالم گولی است ترک گولی بخدا مشغولی است. (جامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگلی
تصویر سوگلی
محبوب، برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگلی
تصویر سوگلی
((سَ گُ))
محبوب، عزیز دردانه، محبوب ترین زن حرمسرا
فرهنگ فارسی معین
برگزیده، عزیزدردانه، عزیزکرده، محبوب، معشوق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از اجزا و لوازم گهواره، بسیار صمیمی و نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
قلقلک
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
گله ی گاو
فرهنگ گویش مازندرانی