جدول جو
جدول جو

معنی گوکجه - جستجوی لغت در جدول جو

گوکجه(چِ)
دهی است از دهستان گوکلان، بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. در 19000گزی شمال خاوری کلاله واقع است. در دشت و هوای آن معتدل، سکنۀ آن 290 تن است. آب آن از رود خانه زاو و محصول آن برنج، غلات، حبوبات، توتون و سیگار و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

میوه ای کروی یا بیضی کوچک و آبدار با پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هستۀ سخت، درخت این میوه که کوتاه و دارای برگ های بیضی است، گوجه فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
(جَ / جِ)
در له-ج-ۀ کاش-ان، زگی-ل. ثؤل-ول. پال-و. آژخ. ژخ. ک-ار. (لهج-ۀ ملای-ر) (یادداش-ت م-ؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو جَ / جِ)
قسمی از آلوچۀ بزرگ و آبدار. (ناظم الاطباء). از خانوادۀ روزاسه، پرونوس اسپینوزا. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 2). آن را در کجور، آستارا و طوالش آلوچه، درلاهیجان و دیلمان و رودسر الو و هلو، در نور و آمل هلی و در گیلان خلی، خولی یا خالودار مینامند. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 241). آلوچۀ درشت. گرجه.
- گوجۀ برقانی، آلوی برقانی.
- گوجۀ پرپر، پرونوس تریلوبا.
- گوجۀ گیلانی، پرونوس سیریاکا. (واژه نامۀگیاهی تألیف اسماعیل زاهدی)
لغت نامه دهخدا
(گُو جَ / جِ قَ عَ / عِ)
دهی است از دهستان شهرکهنۀ بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری قوچان به شیروان. جلگه و هوای آن سرد است و 108 تن سکنه دارد. آب آن از قنات است. محصولش غلات و انگور و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
به معنی تکمه است و معرب آن قوقه است. (آنندراج). گوی گریبان و تکمه. (برهان). گوک. گو. گوی. (حاشیۀ برهان). رجوع به گوک شود، بمعنی گوساله باشد که بچۀ گاو است. (برهان). گوساله. (آنندراج) ، دانه هایی را نیز گویند سخت که در اعضای آدمی بهم میرسد و درد نمیکند و پخته نمی شود و آن را به فارسی اژخ و به عربی ثؤلول خوانند. (برهان). رجوع به گوک و نیز فرهنگ آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ سُ نِ)
یکی از فرمانروایان استراباد که در سال 962 به امارت رسید. (از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 221)
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ سُ)
دهی است از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 37هزارگزی شمال باختر سنقر و 3هزارگزی سایه کر. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 95 تن است. آب آن از چشمه و رود خداداد تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوب و توتون و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه، جاجیم و پلاس بافی است. تابستان از سایه کر اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
یا گاوکوه، یکی از دیه های شاه کوه و ساور (مازندران) است، رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 169 شود
لغت نامه دهخدا
(جَ مَ)
دهی جزء دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 62000 گزی شمال خاوری دژ شاهپور و 21000 گزی شمال خاوری گویله. کوهستانی و سردسیر و دارای 120 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول آن غلات، لبنیات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری، راه آن مالرو و صعب العبور است. پاسگاه مرزبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
درختی است از تیره گل سرخیان و از دسته بادامیها که شاخه هایش بی خار و میوه اش شفت است یعنی دارای میان بر آبدار و هسته ای سخت میباشد (هسته در میوه های شفت از مجموع درون برکه سخت و چوبی است و دانه بوجود آمده است) میوه گوجه خوراکی است و گونه های مختلف دارد که در اکثر نقاط ایران کشت میشود. میوه گونه های مختلف گوجه برنگهای سبز زرد قرمز تیره متمایل بسیاه و باقسام مختلف ریز و درشت میباشند. از گونه های گوجه معروف ایران گوجه برغانی است که نسبه درشت و مایل بسرخ تیره است. دیگر گوجه گلستان است که سبز رنگ و درشت و شیرین و آبدار است و در حوالی مشهد کشت میشود گوجه گیلانی آلوی گیلی. یا گوجه فرنگی. گیاهی است یکساله از تیره بادنجانیان که علفی است و برگهایش متناوب و دندانه دار و خوشبو است و گلهایش زرد رنگ و دارای آرایش گرزن میباشد. میوه این گیاه خوراکی است و مصرف غذایی دارد و قرمز رنگ و باشکال مختلف است بادمجان فرنگی تمات طماطم باذنجان قوطه قوطه. توضیح کشت گوجه فرنگی در عهد ناصرالدین شاه در ایران متداول گردید. یا گوجه گیلانی. گوجه. یا گوجه وحشی. گونه وحشی گوجه که ریزتر از گوجه معمولی است و ساقه هایش خاردار است و غالبا میوه اش بسیار ترش میباشد ولی گونه هایی دارد که تا حدی میوه آنها شیرین است. غالبا گوجه معمولی را بپایه های گوجه وحشی پیوند میکنند. گونه های مختلف گوجه وحشی با سامی آلوچه و آلوچه سگک مشهورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوجه
تصویر گوجه
((گُ جِ))
درختی است از تیره گل سرخیان که میوه آن کوچک و آبدار، دارای پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هسته سخت است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوکه
تصویر گوکه
تکمه گریبان، گوی گریبان، گوگه، گوک، گوگ، قوقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوکجه
تصویر دوکجه
آکلاد
فرهنگ واژه فارسی سره
گوجه دو نوع است. گوجه فرنگی و گوجه درختی که هر دو نوع آن به خاطرطعم ترشی که دارند و از جمله چاشنی ها محسوب می شوند خوب نیستند و از غم و اندوه خبر می دهند. خوردن گوجه درختی اگر سبز و شیرین با شد خوب است ولی اگر زرد و ترش باشد نشان بیماری است و غم. گوجه فرنگی نیز به خاطر ترشی که دارد غصه و ناراحتی است و هیجان و اضطراب - منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ خوردن گوجه فرنگی در خواب، نشانه آن است که به سلامتی کامل دست خواهید یافت.
۲ـ دیدن گوجه فرنگی های درشت در خواب، نشانه آن است که محیط خانوادگی شما لبریز از شادمانی و نشاط خواهد شد.
۳ـ اگر دختری در خواب گوجه فرنگی های رسیده ببیند، نشانه آن است که هنگام ازدواج، شادمانی بزرگی او را فرا خواهد گرفت. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
سرگاو، جمجمه ی گاو کهچلیجه chaije را که از وسایل نخ ریسی است
فرهنگ گویش مازندرانی
گوجه فرنگی
فرهنگ گویش مازندرانی