جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دوکجه

دوکسه

دوکسه
لمعه دوکسه، پاره ای از گیاه پژمریده و یا گیاه ترپیچیده. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). به معنی لمعه دوکس است. (منتهی الارب). و رجوع به دوکس شود
لغت نامه دهخدا

دوکچه

دوکچه
دوک کوچک. (ناظم الاطباء). به معنی دوک است. (آنندراج). مصغر دوک، ماسوره ای که در کلوک گذارند وکرباس بافند. (از شعوری ج 1 ورق 454) ، پود. پود پیچ و ماکو. (ناظم الاطباء) ، در آذربایجان (خلخال) بستۀ مخروطی شکل نخ و رشته راگویند که به دور میله یا میل دوک پیچیده شده است
لغت نامه دهخدا

دوکجی

دوکجی
گلولۀ ریسمان و گروهۀ نخ، (ناظم الاطباء)، گلولۀ ریسمان، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دواجه

دواجه
دواجک. دواج خرد. دواج کوچک. لحافچه: مختار دروقت بانگ کرد که دواجه و لباچه بیاورید که سرما می یابم و یمکن که تبم آمد و سر بنهاد و خود را بپوشانید وچنان نمود که رنجورم. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا

گوکجه

گوکجه
دهی است از دهستان گوکلان، بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. در 19000گزی شمال خاوری کلاله واقع است. در دشت و هوای آن معتدل، سکنۀ آن 290 تن است. آب آن از رود خانه زاو و محصول آن برنج، غلات، حبوبات، توتون و سیگار و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

دوجه

دوجه
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار