جدول جو
جدول جو

معنی گوهین - جستجوی لغت در جدول جو

گوهین
خندق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آبراهه، (آنندراج)، مجرا، (ناظم الاطباء)، گودال، (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
(دخترانه)
جواهرنشان، مرصع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوهین
تصویر کوهین
(پسرانه)
منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
خواروخفیف کردن، سست کردن، ضعیف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
دارای گوهر، مزّین به جواهر
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به کوه، کوهی، جبلی، (فرهنگ فارسی معین)،
گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی می ماند و در زمین شیارکرده بسیار است، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، کوهم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین و در بیست هزارگزی شمال غربی ضیأآباد و سر راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 922 تن سکنه دارد. دارای بهداری و دهداری و ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد، غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، از دیه های طبرش است، (تاریخ قم ص 139)
دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منسوب به کوه کوهی جبلی، گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی میماند و در زمین شیار کرده بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین
تصویر توهین
سست کردن، خوار شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گوهر: دارای گوهر: چشمه صلب پدر چون شد بکاریز رحم زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من. (خاقانی)، مزین بجواهر مرصع به در: و اگر بخواهی اسب بازین و ساز گوهرین و مرواریدین و زرین و یاقوتین بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین
تصویر توهین
((تُ))
خوار کردن، خوار داشتن، سست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
دارای گوهر، مزین به جواهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توهین
تصویر توهین
دشنام، ناسزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توهین
تصویر توهین
إهانةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توهین
تصویر توهین
Disparagement, Offence, Revilement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
dénigrement, offense, (FR) outrage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توهین
تصویر توهین
ביזוי , עלבון , ביזוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توهین
تصویر توهین
توہین , توہین , توہین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از توهین
تصویر توهین
অবমাননা , অপমান , অপমান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از توهین
تصویر توهین
dhihaka, dharau, (SW) matusi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از توهین
تصویر توهین
aşağılamaz, hakaret, (TR) hakaret
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از توهین
تصویر توهین
경멸 , 모욕 , 모욕
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از توهین
تصویر توهین
軽蔑 , 侮辱 , 侮辱
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از توهین
تصویر توهین
minachting, belediging, (NL) belediging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
अपमान , अपमान , अपमान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
penghinaan, pelanggaran, (ID) penghinaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
การดูหมิ่น , การล่วงเกิน , การดูถูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desdén, ofensa, (ES) ultraje
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
disprezzo, offesa, (IT) oltraggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
贬低 , 冒犯 , 侮辱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
poniżenie, obraza, (PL) obraza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
приниження , образа , образа
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
Verleumdung, Beleidigung, (DE) Verachtung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
унижение , оскорбление , оскорбление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desprezo, ofensa, (PT) ultraje
دیکشنری فارسی به پرتغالی