جدول جو
جدول جو

معنی گوهرزبانی - جستجوی لغت در جدول جو

گوهرزبانی
(گَ / گُو هََ زَ)
عمل گوهرزبان. سخن گویی به فصاحت و بلاغت. تیززبانی. گشاده زبانی. سخن گفتن به گشادگی:
مه روی پوشیده در زیر میغ
به گوهرزبانی درآمد چو تیغ.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوهربانو
تصویر گوهربانو
(دخترانه)
بانوی گرامی و اصیل
فرهنگ نامهای ایرانی
(گُ هََ زَ)
مخفف گوهرزبانی. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ نِ)
عمل گوهرنشان
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ فَ / فِ)
عمل گوهرفشان:
به دریا مانی از گوهرفشانی
ولی آب تو آب زندگانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چِ رَ / رِ نِ)
آنکه گوهر زاید. گوهرزاینده. گوهرخیز. که گوهر برآورد:
نگویمت چو زبان آوران رنگ آمیز
که ابر مشک فشانی و بحر گوهرزای.
سعدی.
مطلع برج سعادت فلک اختر سعد
بحر دردانۀ شاهی صدف گوهرزای.
سعدی.
، کنایه از بخشنده و کریم باشد، گوهرفروش باشد و آن را جوهری نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) ، کنایه از هنرمند و فصیح و صاحب طبع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ شعوری) ، کنایه از عاقل و کامل باشد. (فرهنگ شعوری) (فرهنگ جهانگیری) ، بزرگ زاده و اصیل. چه گوهر به معنی اصل و نژاد هم آمده است. (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) ، کنایه از نیکوکار و عادل. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). دادگر. دادگستر. (فرهنگ شعوری) (فرهنگ جهانگیری) ، چیزی بود که از گوهر ساخته باشند. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
سخنگویی بفصاحت و بلاغت کشاده زبانی: مه روی پوشیده در زیر تیغ بگوهر زبانی در آمد چو تیغ. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر زبان
تصویر گوهر زبان
سخنگوی فصیح و بلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر بینی
تصویر گوهر بینی
دیدن گوهر، گوهر شناس جواهر شناس، تمیز نیک از بد
فرهنگ لغت هوشیار
نثار کردن گوهر، گوهر بخشی، جوانمردی سخاوت، ریختن قطرات (ابر)، اشک ریزی، وعظ نصیحت
فرهنگ لغت هوشیار
سخنگویی بفصاحت و بلاغت کشاده زبانی: مه روی پوشیده در زیر تیغ بگوهر زبانی در آمد چو تیغ. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار