جدول جو
جدول جو

معنی گوهاگردن - جستجوی لغت در جدول جو

گوهاگردن
دشتبان مرتع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گواردن
تصویر گواردن
خوب هضم شدن، هضم شدن غذا در معده
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
گوه غلطان و جعل. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری). خبزدوک. سرگین گردان. گوه گردانک. سرگین گردانک. جعل. (منتهی الارب). دحروجه. صعروره. ابوسلمان. ابوهاشم. (منتهی الارب). رجوع به گوگار و گوگردانک و جعل و گوی گردانک شود، قسمی از بازی. (ناظم الاطباء). نام یک قسم بازی است. (فرهنگ اشتنگاس) (فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا
(اُ گَ تَ)
گواریدن. لذیذ شدن. لذت دادن. گوارا بودن. گوارا گشتن. مهنا شدن. و رجوع به گواریدن شود، گواریدن. هضم شدن. تحلیل رفتن. گذشتن. و رجوع به گواریدن شود، هضم کردن. گذرانیدن. تحلیل بردن. و رجوع به گواریدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گواردن
تصویر گواردن
خوب هضم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواردن
تصویر گواردن
((گُ دَ))
هضم شدن
فرهنگ فارسی معین
بوکردن، تشخیص بو از طریق حس شامه
فرهنگ گویش مازندرانی
خواباندن، خواباندن نوزاد، به خواب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
طول زمینی که گاو به هنگام شخم زدن طی کندو سپس بر گردد، مانع
فرهنگ گویش مازندرانی