جدول جو
جدول جو

معنی گونکور - جستجوی لغت در جدول جو

گونکور
(گُنْ)
ادموند لوئی. یکی از نویسندگان فرانسه وپیرو مکتب ناتورالیست است که در سال 1822م. در نانسی به دنیا آمد. داستانهای معروفی که نوشته است عبارتند از: ژرمینی، لاسرتو، رنه موپرین. این نویسنده در هنرهای قرن هیجدهم تحقیق کرده و روزنامۀ قابل توجهی نیز انتشار داده است و به سال 1896 میلادی درگذشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گونوکک
تصویر گونوکک
میکروب مولد بیماری سوزاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چونتور
تصویر چونتور
فلوس، میوه ای دراز و تیره رنگ که دانه های آن مصرف دارویی دارد، درخت این میوه که گرمسیری با برگ های بزرگ و گل های زرد رنگ است، چیمکانی
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
ادموند هوات د (1822- 1896 میلادی). در نانسی متولد شد. وی رمان نویس رئالیست فرانسوی و نویسندۀ ژرمنی لاسرتو، رنه موپرن و هنر در قرن هیجدهم و غیره است
لغت نامه دهخدا
به معنی غلیواج باشد که مرغ گوشت رباست و آن را به عربی حداءه خوانند ... (برهان)، کلاغ، غلیواز، (آنندراج)، پرنده ای که غلیواج نیز گویند، (ناظم الاطباء)، کورکوره، (حاشیۀ برهان چ معین)، غلیواج، مرغ گوشت ربا، زغن، (فرهنگ فارسی معین)، خرجل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید
حالی چو کورکور دراو آشیان کند،
کمال الدین اسماعیل (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(زِ نِ)
نام کرسی بخش در ایالت هت -مارن از ولایت شمن، دارای 219 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
فلورنت، از درام نویسان و تراژدی نویسان فرانسه، متولد در فونتن بلو بسال 1661 و متوفی به سال 1725 میلادی وی نمایشنامه ها برشتۀ تحریر کشیده است
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ /دِ)
خورندۀ خون:
این چو مگس خونخور و دستاردار
و آن چو خره سرزن و با طیلسان.
خاقانی.
، کنایه از سفاک و خونریز:
ای اژدهادم ار نه چو ضحاک خونخوری
از طفل پادشاه جم آسا چه خواستی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خو / خُنْ)
مخفف خداوندکار. خاوندگار. خداوندگار. خواندگار. خونگار. (یادداشت مؤلف). خوندگار. خوندکار. خندگار، لقب سلاطین عثمانی بزمان صفویه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به خداوندگار و خوندگار شود
لغت نامه دهخدا
قاتل، خونی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ شهی هفت لنگ بختیاری است و خود دارای شعبی است به شرح زیر: خدر سرخ، خدری، گرگه، باپیر، سیف الدین وند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
از طوایف هفت لنگ بختیاری است که در مال امیر سوسن سکنی ̍ دارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چونتور
تصویر چونتور
فلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانکور
تصویر نانکور
نمک نشناس، بخیل و دون همت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
الابن
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
Junior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
初级
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
mdogo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
младший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
Junior
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
молодший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
جونیئر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
জুনিয়র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
júnior
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
주니어
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
ジュニア
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
ג'וניור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
जूनियर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
รุ่นน้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی