جدول جو
جدول جو

معنی گوما - جستجوی لغت در جدول جو

گوما
یک نوع گیاهی که در دفع درد گوش استعمال می کنند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توما
تصویر توما
(پسرانه)
تؤام، همراه، نام یکی از حواریون عیسی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوما
تصویر سوما
(پسرانه)
در گویش مازندران نهر آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روما
تصویر روما
(دخترانه و پسرانه)
آسمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوما
تصویر هوما
(دخترانه)
مرغ سعادت، فرخنده (نگارش کردی: هما)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرما
تصویر گرما
گرمی هوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاما
تصویر گاما
حرف سوم الفبای یونانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گویا
تصویر گویا
گوینده، سخنگو، واضح، رسا، مثل اینکه، گوییبرای مثال گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب / کآشوب در تمامی ذرات عالم است (محتشم - ۵۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
کشیش پروتستانی است که از سال 1563 تا 1614 میلادی زندگانی میکرد و یکی ازرهبران سرسخت کالیونیسم و مخالف آرمینیوس بوده است، و پیروان عقاید وی را ’گوماریست’ نامیده بوده اند
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 26000 گزی شمال سردشت و 11500 گزی باختر شوسۀ سردشت به مهاباد، کوهستانی و جنگلی و هوای آن معتدل است و سکنۀ آن 190 تن است، آب آن از رود خانه سردشت تأمین میگردد، محصول آن غلات، توتون و مازوج است، شغل اهالی زراعت است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرما
تصویر گرما
حرارت، مقابل سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویا
تصویر گویا
گوینده، ناطق، دارای قوه نطق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گونا
تصویر گونا
گونه، آداب تشبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوما
تصویر لوما
اگر نه چرا نه
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی سیمین وات در دبیره یونانی حرف سوم از الفبای یونانی که بدین صورت نویسند: ، نام حرف سوم از حروف فلکی و آن علامت ستاره قدر سوم صور فلکی است و علامت آن نیز است، واحدیست برای وزن دارو های دقیق و مهم. هر صد گاما تقریبا برابر 10000، 1 گرم است
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته نادرست فارسی گویان دویم دریا مجلس نمایندگان ملت در کشور روسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوما
تصویر دوما
مجلس نمایندگان ملت در کشور روسیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاما
تصویر گاما
حرف سوم از الفبای یونانی، یک میلیونم گرم، واحد شدت مغناطیسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرما
تصویر گرما
((گَ))
حرارت، سختی گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویا
تصویر گویا
گوینده، سخن گو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویا
تصویر گویا
واژه ای که برای ظن و احتمال به کار رود. مثل، گویا او ایرانی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوما
تصویر دوما
دوم اینکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گویا
تصویر گویا
مثل اینکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرما
تصویر گرما
حرارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرما
تصویر گرما
Hotness, Warmth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرما
تصویر گرما
chaleur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گرما
تصویر گرما
calor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرما
تصویر گرما
Hitze, Wärme
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرما
تصویر گرما
gorąco, ciepło
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرما
تصویر گرما
жар , тепло
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرما
تصویر گرما
спека , тепло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرما
تصویر گرما
calor, calidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گرما
تصویر گرما
calore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گرما
تصویر گرما
hitte, warmte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گرما
تصویر گرما
गर्मी
دیکشنری فارسی به هندی