جدول جو
جدول جو

معنی گوزکرمه - جستجوی لغت در جدول جو

گوزکرمه
(گَ / گُو کِ مَ / مِ)
آفتی است که میوۀ جوان گردکان را خورد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وزکرده
تصویر وزکرده
درهم و برهم شده، ژولیده (موهای وزکرده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوزگره
تصویر گوزگره
جوزگره، گرهی که به شکل دکمه باشد، دکمه ای که از قیطان درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
(عِ رِ مَ)
رجوع به ابوعکرمه شود
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری زرند و 10 هزارگزی خاور فرعی زرند به راور. سکنۀ آن 4 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو زَ رَ / رِ)
گاوزهره. رجوع به گاوزهره شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو گِ رِهْ)
بر وزن و معنی جوزگره است و آن نوعی از گره باشد خوش نما و خوش طرح که مانند تکمه بر چیزها زنند. (برهان). گرهی است به ترکیب جوز یعنی گردکان که به جوزگره معروف است و بر کمربند زنند. (انجمن آرا) (آنندراج). نوعی از گره خوشنما و خوش طرح که مانند تکمه بر چیزها زنند، و جوزگره نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 2 ص 327 شود:
پوستین بخیه چو از جیب نماید بندند
تسمه از گوزگره بر بن ریشش ناچار.
نظام قاری (دیوان البسه چ استانبول ص 13)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو شِ)
درهم و برهم شده (موی). مجعد. (فرهنگ فارسی معین) : با چشمهای درشت وموهای تابدار وزکرده. (سایه روشن صادق هدایت ص 16) ، ترش شده و کف کرده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ده کوچکی است از بخش سوران شهرستان سراوان واقع در 34000 گزی خاور سوران و 12000 گزی خاور راه مالرو سوران به ایرافشان. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوز کرمه
تصویر گوز کرمه
آفتی است که میوه جوان گردو را خورد
فرهنگ لغت هوشیار
گاو دارو، ترسنده جبان بزدل: گر بود زان می چو زهره گاو خاطر گاو زهره شیر شکار... . (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گره خوشنما و خوش طرح بهیات گردو که مانند دگمه بر کمربند و غیره زنند جوز گره: پوستین بخیه چو از جیب نماید بندند تسمه از گوز گره بر بن ریشش ناچار
فرهنگ لغت هوشیار