جدول جو
جدول جو

معنی گورتک - جستجوی لغت در جدول جو

گورتک
(تَ)
که مانند گور بدود:
برق جه، بادگذر یوزدو و کوه قرار
شیردل پیل قدم گورتک آهوپرواز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
گورتک
آنکه مانند گور بدود: برق جه باد گذر یوز دو و کوه قرار شیر دل پیل قدم گورتک آهو پرواز. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورتک
تصویر صورتک
صورت کوچک، تصویر کوچک، مجسمۀ کوچک، ماسک
فرهنگ فارسی عمید
(گِ)
ده کوچکی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در 23000گزی شمال قصرقند، کنار راه مالرو قصرقند به چانف. دارای 45 تن سکنه است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ وِ کِ سَ دَ)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش حومه شهرستان مهاباد که در قسمت جنوب بخش واقع است.
حدود آن به شرح زیر است: از شمال به دهستان ایل تیمور، از جنوب به بخش بانه، از خاور به دهستان تورجان و میرده سقز و از باختر به دهستان گورک سردشت و نعلین. راه شوسۀ مهاباد به سردشت از منطقۀ شمال باختری این دهستان میگذرد. موقعیت طبیعی آن کوهستانی و هوایش سردسیر میباشد. شغل عمده ساکنان آن زراعت و گله داری است. آب قراء دهستان از رودهای جمالدی، سیمین رود، خورخوره و چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات عمده آن غلات و توتون و جزئی حبوب میباشد. دهستان گورک از 37 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3960 تن و قراء مهم آن کلولان خوارو (پایین) (مرکز دهستان) کانی دره، سرد، کهستان، سیناس، خورخوره و ابراهیم حصار میباشد. صادرات این دهستان عبارت است از غلات و توتون و روغن و پشم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است از دهستان قهاب بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و یک هزارگزی شمال شوسۀ اصفهان به یزد. کوهستانی ومعتدل است. سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و کیش و گلیم بافی و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
عمیق. دورته. ژرف. گود. دورفرو. دورفرود. مقابل نزدیک تک. بعیدالقعر. بعیدالغور. غائر. غائره. (یادداشت مؤلف). جوار. قعیر. قعور. عمیق. عمیقه. مطاره، چاه دورتک. هیقم، دریای فراخ دورتک. جرور. شطون، چاه دورتک. دبوب حجر، غار دورتک. خیسق، دورتک از چاه و گور. حوض مجیر، حوض دورتک. اقعار، دورتک شدن. امعاق، دورتک گردانیدن چاه را. قعاره. عماقه. تعمق. عمق، دورتک گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
مصغر صورت. صورتهای خرد. تصویرهای کوچک. مجسمه های خرد: همچنان باشد که صورتکها ساخته باشی از چوب و از نمد بعد از آن به حضرت عرض کنی... (فیه ما فیه)
لغت نامه دهخدا
یکی از ایلات کردستان مکری که مرکزشان بانه است، (از جغرافیای غرب ایران تألیف د مرگان ترجمه کاظم ودیعی ج 2 ص 24، 25 و 44)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرزشهرستان بروجرد واقع در 46 هزارگزی شمال الیگودرز و190 هزارگزی خاور شوسۀ شاه زند به ازنا. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 624 تن است. آب آن از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ)
ژرژ هانری (1668- 1719م.). وزیر شارل دوازدهم که در فرانکونی متولد شد
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
روز سوم ماگ که زنان هند روزه می گیرند. (ماللهند بیرونی ص 287) ، روز سوم بیشاک که زنان هند عید گیرند. (ایضاً ماللهند ص 288)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ)
جان ورکر، (لرد) (1886- 1946 میلادی). مارشال انگلیسی که در لندن متولد شد. وی در سال های 1939 تا 1940 سردار نیروهای انگلیس در فرانسه و در سال های 1942 تا 1943 حکمران مالت و سرانجام در سال 1944 کمیسر بزرگ فلسطین بود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
سنگ گازری را گویند، یعنی سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند. (برهان) (آنندراج) ، غوره. حصرم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
یکی از دهات آمل. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 113 و ترجمه آن ص 152)
لغت نامه دهخدا
حسن و زیبایی، (ناظم الاطباء)، زیبایی، (اشتینگاس)، به این معنی ترکی است، رجوع به سنگلاخ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گورک
تصویر گورک
ترکی زیبایی حسن زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
نگارک، تندیسک از خاز (خمیر نان) : تتی صورت کوچک تصویر کوچک، مجسمه خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورک
تصویر گورک
((رَ))
سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گورک
تصویر گورک
غوره، حصرم
فرهنگ فارسی معین
محلی دارای معدنی متروکه به ارتفاع، ۱۴۹ متر در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی