عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم کاری یا پرکاری این غده، التهاب و عفونت آن به وجود می آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جخش، چخش
عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم کاری یا پرکاری این غده، التهاب و عفونت آن به وجود می آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جَخش، چَخش
مرکّب از: گور + خر، به معنی خر صحرایی، چه گور به معنی صحرا و زمین هموار و دشت است. (غیاث اللغات) (آنندراج)، خر وحشی و بیابانی. (ناظم الاطباء)، گور. خرگور: ابتر. اخدری ّ. بنات الاکدر. بنات صعده، گورخران. جأب، گورخر درشت و سطبر. حمار وحش. حمار وحشی. دیدب. صتع. صدع. عیثمی ّ. عیر. فراء. (دهار)، فنّان. قلهبس، گور کهنسال. قهبله، گورخر ماده. مجول، مسحل، مسیّح. مشحج، شحّاج، ناعل، نوص، هجیره، گورخر درشت و آکنده گوشت. (منتهی الارب) : گورخران میمنه ها ساختند زاغان گلزار بپرداختند. منوچهری. گورخر درهمه دشت برافکنده به هم همه را دوخته پهلو و سر سینه و بر. فرخی. و گورخری در راه بگرفتند به کمند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 513)، شاهزاده اسب برانگیخت و گورخر از پیش او بگریخت. (سندبادنامه ص 252)، در بیابان چو گورخر می تاخت بانگ می کرد و جفته می انداخت. سعدی (صاحبیه)، رجوع به گور شود
مُرَکَّب اَز: گور + خر، به معنی خر صحرایی، چه گور به معنی صحرا و زمین هموار و دشت است. (غیاث اللغات) (آنندراج)، خر وحشی و بیابانی. (ناظم الاطباء)، گور. خرگور: اَبْتَر. اَخْدَری ّ. بَنات ُاَلاکْدَر. بَنات ُ صَعْده، گورخران. جَأب، گورخر درشت و سطبر. حمار وحش. حمار وحشی. دَیْدَب. صَتَع. صَدَع. عَیْثَمی ّ. عَیر. فَراء. (دهار)، فَنّان. قَلَهْبَس، گور کهنسال. قَهْبَله، گورخر ماده. مِجْوَل، مِسْحَل، مسیَّح. مِشْحَج، شَحّاج، ناعِل، نَوْص، هَجیره، گورخر درشت و آکنده گوشت. (منتهی الارب) : گورخران میمنه ها ساختند زاغان گلزار بپرداختند. منوچهری. گورخر درهمه دشت برافکنده به هم همه را دوخته پهلو و سر سینه و بر. فرخی. و گورخری در راه بگرفتند به کمند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 513)، شاهزاده اسب برانگیخت و گورخر از پیش او بگریخت. (سندبادنامه ص 252)، در بیابان چو گورخر می تاخت بانگ می کرد و جفته می انداخت. سعدی (صاحبیه)، رجوع به گور شود
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقعدر 27 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و معتدل سالم و سکنۀ آن 89 تن است. آب آن از رود خانه مهاباد تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقعدر 27 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و معتدل سالم و سکنۀ آن 89 تن است. آب آن از رود خانه مهاباد تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قهاب بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و یک هزارگزی شمال شوسۀ اصفهان به یزد. کوهستانی ومعتدل است. سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و کیش و گلیم بافی و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان قهاب بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و یک هزارگزی شمال شوسۀ اصفهان به یزد. کوهستانی ومعتدل است. سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و کیش و گلیم بافی و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
جان ورکر، (لرد) (1886- 1946 میلادی). مارشال انگلیسی که در لندن متولد شد. وی در سال های 1939 تا 1940 سردار نیروهای انگلیس در فرانسه و در سال های 1942 تا 1943 حکمران مالت و سرانجام در سال 1944 کمیسر بزرگ فلسطین بود
جان ورکر، (لرد) (1886- 1946 میلادی). مارشال انگلیسی که در لندن متولد شد. وی در سال های 1939 تا 1940 سردار نیروهای انگلیس در فرانسه و در سال های 1942 تا 1943 حکمران مالت و سرانجام در سال 1944 کمیسر بزرگ فلسطین بود
ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنۀ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجۀ عرض شمالی و 59 درجۀ طول شرقی پاریس و 10 درجۀ طول شرقی طهران واقع شده است
ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنۀ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجۀ عرض شمالی و 59 درجۀ طول شرقی پاریس و 10 درجۀ طول شرقی طهران واقع شده است
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری حسن کیف و یک هزارگزی شوسۀ مرزن آباد به کلاردشت. در محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 540 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ زغال و چوب است. معصوم زاده ای به نام سید محمد دارد که در کنار شوسه در اراضی این ده واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری حسن کیف و یک هزارگزی شوسۀ مرزن آباد به کلاردشت. در محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 540 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ زغال و چوب است. معصوم زاده ای به نام سید محمد دارد که در کنار شوسه در اراضی این ده واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 2000 گزی جنوب سرباز، کنار راه فرعی سرباز به فیروزآباد. کوهستانی و گرم سیر مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رودخانه است. محصول آن غلات و خرما و برنج و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ سرباز هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 2000 گزی جنوب سرباز، کنار راه فرعی سرباز به فیروزآباد. کوهستانی و گرم سیر مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رودخانه است. محصول آن غلات و خرما و برنج و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ سرباز هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
گواتر فرانسوی جخش هم آوای رخش چیزی باشد چون با تنگانی بزرگ که بر گردن افتد و درد نکند اما در بریدن مخاطره باشد: آن جخش ز گردنش در آویخته گویی خیکی است پر از باد بیاویخته از بار (لبیبی) باد غاره (گویش گیلکی)
گواتر فرانسوی جخش هم آوای رخش چیزی باشد چون با تنگانی بزرگ که بر گردن افتد و درد نکند اما در بریدن مخاطره باشد: آن جخش ز گردنش در آویخته گویی خیکی است پر از باد بیاویخته از بار (لبیبی) باد غاره (گویش گیلکی)