جدول جو
جدول جو

معنی گوربگور - جستجوی لغت در جدول جو

گوربگور
گوربگور شده (نفرینی است درباره مرده) : گفت: اگر مرده منی میدانم چه گور بگوری هستی... یا گور بگور افتادن، مردن (نفرینی است مرده را)، یا گور بگور افتاده. مرده (نفرینی است مرده را)، یا گور بگور انداختن، مرده را از گور خود بیرون آوردن و جای دیگر دفن کردن، یا گور بگور انداخته. مرده ای که از گور اصلی بدر آورده و جای دیگر دفن کرده باشند. یا گور بگور شدن، گور به گور انداختن، یا گور بگور شده. گور به گور انداخته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بتندی بسرعت زود ازود: سنان در سینه ها پر زور میشد درون دیده گوراگور میشد. (امیر خسرو) با شعله سوزان: خانه گوراگور میسوخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوراگور
تصویر گوراگور
((گُ رّ گُ))
با شعله سوزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوربه گور
تصویر گوربه گور
مرده ای که او را از گور درآورند و در جای دیگر دفن کنند، کنایه از نفرینی دربارۀ مرده، گوربه گور شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گم بگور
تصویر گم بگور
مفقود، نابود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوربور
تصویر جوربور
تذرو قرقاول
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه صید گور (خر) کند: گوری الحق دونده بود و جوان گورگیر از پسش چو شیر دوان. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوربور
تصویر جوربور
تذرو، قرقاول
فرهنگ فارسی معین