جدول جو
جدول جو

معنی گوراب - جستجوی لغت در جدول جو

گوراب
جوراب
زمین شوره زار که از دور همچون آب به نظر آید، سراب
گورابه، گنبدی که بالای قبر بسازند
تصویری از گوراب
تصویر گوراب
فرهنگ فارسی عمید
گوراب
میدان اسب دوانی، محلی که در آن هر هفته یک بار بازار تشکیل شود (در گیلان و مازندران)، هفته بازار، سراب، زمین شوره زار
تصویری از گوراب
تصویر گوراب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گوراب: فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورا به کم نیست. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوراب
تصویر بوراب
(پسرانه)
نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جوراب
تصویر جوراب
پوشاک پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراب
تصویر اوراب
جمع ورب، کنام ها (خانه های وحوش)، نخجیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوراب
تصویر شوراب
آب شور، آب نمکین و شور و شورمزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوراب
تصویر جوراب
نوعی پوشاک پا دارای ساقه و از جنس نخ، پشم، ابریشم و امثال آنکه با دست یا ماشین بافته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوراب
تصویر قوراب
پارسی است غوراب لاف و گزاف (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
دوشاب: نتوان ساخت از کدو گوداب نه ز ریکاسه جامه سنجاب. (عنصری)، آشی است که از گوشت و برنج و نخود و مغز گردکان پزند و قاتق آنرا سرکه و دوشاب کنند آش حبشی: گندمم امید دادی و کرنجم وعده داد کز تو هم وز تخیل می پزم گوداب و کشک. (سوزنی)، لکه زردی که بهنگام خشک کردن لباس بر اثر عدم مواظبت برآن افتد اشگو، لکه زردی که در گچ دیوار افتد
فرهنگ لغت هوشیار
دوشاب: نتوان ساخت از کدو گوداب نه ز ریکاسه جامه سنجاب. (عنصری)، آشی است که از گوشت و برنج و نخود و مغز گردکان پزند و قاتق آنرا سرکه و دوشاب کنند آش حبشی: گندمم امید دادی و کرنجم وعده داد کز تو هم وز تخیل می پزم گوداب و کشک. (سوزنی)، لکه زردی که بهنگام خشک کردن لباس بر اثر عدم مواظبت برآن افتد اشگو، لکه زردی که در گچ دیوار افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزاب
تصویر گوزاب
آشی را گویند که از گوشت و برنج و نخود پزند
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار
سرخیی که زنان برای زیبایی بچهره خود مالند گلگونه الغونه سرخاب غازه: روی او بی نیاز از گوناب دردل افتاب از و صد تاب. (ابوالخطیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوراب
تصویر جوراب
پوششی که آن را از نخ های پنبه ای یا پشمی و یا ابریشمی بافند و پا را با آن پوشانند
جوراب شلواری: جورابی که همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن بافته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوراب
تصویر کوراب
سراب، شوره زار
فرهنگ فارسی معین
گونه وحشی اسب که مخصوص آفریقاست. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن به فارسی اسب ببری می باشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا می کند. این حیوان به صورت دسته ها
فرهنگ فارسی معین
دوشاب. آشی است که از گوشت و برنج و نخود و مغز گردکان پزند و قاتق آن را سرکه و دوشاب کنند، آشی حبشی، لکه زردی که به هنگام خشک کردن لباس بر اثر عدم مواظبت بر آن افتد، اشگو، لکه زردی که در گچ دیوار افتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوناب
تصویر گوناب
سرخی ای که زنان برای زیبایی به چهره خود مالند، گلگونه، سرخاب، غازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوراب
تصویر کوراب
سراب، شوره زار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوداب
تصویر گوداب
دوشاب، شیرۀ انگور، نوعی آش که با گوشت و برنج طبخ کنند و در آن سرکه و شیره بریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواب
تصویر گواب
جای پست و نشیب، خانه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورب
تصویر گورب
جوراب، کفش نمدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراب
تصویر وراب
پارسی تازی گشته وریب اریب کجی خمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواب
تصویر گواب
((گَ))
جای پست، مغاک، آب گیر، حدقه چشم، چشم خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وراب
تصویر وراب
انحراف، پیچیدگی
فرهنگ فارسی عمید