چیزی که ناشمرده و وزن ناکرده به قیمتی خریده شود، برای مثال در زمان خادم برون آمد ز در / تا خرد او جمله حلوا را به زر ی گفت او را گوترو حلوا به چند/ گفت کودک نیم دینار و اند (مولوی - ۲۰۹)
چیزی که ناشمرده و وزن ناکرده به قیمتی خریده شود، برای مِثال در زمان خادم برون آمد ز در / تا خرد او جمله حلوا را به زر ی گفت او را گوترو حلوا به چند/ گفت کودک نیم دینار و اند (مولوی - ۲۰۹)
آوگوست فن. نویسندۀ آلمانی (متولد1761 در وایمار و مقتول به سال 1819 میلادی) وی مؤلف درام ’مردم گریزی و پشیمانی’ می باشد. کوتزبو به دست مردی تبعیدی با خنجر کشته شد. (فرهنگ فارسی معین)
آوگوست فُن. نویسندۀ آلمانی (متولد1761 در وایمار و مقتول به سال 1819 میلادی) وی مؤلف درام ’مردم گریزی و پشیمانی’ می باشد. کوتزبو به دست مردی تبعیدی با خنجر کشته شد. (فرهنگ فارسی معین)
سبکی از معماری که آن را ’اژی وال’ نیز نامند. سبک معماری گوتیک که از قرن دوازدهم میلادی آغاز شد. (فرهنگ فرانسه به فارسی سعید نفیسی). پیرنیا (ایران باستان ج 3 ص 2716) این اصطلاح را به ’شیوۀ جناقی’ ترجمه کرده است
سبکی از معماری که آن را ’اژی وال’ نیز نامند. سبک معماری گوتیک که از قرن دوازدهم میلادی آغاز شد. (فرهنگ فرانسه به فارسی سعید نفیسی). پیرنیا (ایران باستان ج 3 ص 2716) این اصطلاح را به ’شیوۀ جناقی’ ترجمه کرده است
کعب پا را گویند. (برهان). استخوان برآمدۀ کعب پا است، و معرب آن قوزک است، چه گوز به معنی خمیده و کج است. (انجمن آرا) (آنندراج). کعب پا که بجول نیز گویند. (رشیدی). قوزک (در تداول) ، کردی گوزک (استخوان پا) ، زازا گوزکه ’ژابا ص 369’، دزفولی گوزک ’امام’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : گوزک راست گر جهد یک چند گردد از ناز و کام خشنومند. ناظم اختلاجات (از رشیدی) گوزک پنبه. غوزه. (یادداشت مؤلف)
کعب پا را گویند. (برهان). استخوان برآمدۀ کعب پا است، و معرب آن قوزک است، چه گوز به معنی خمیده و کج است. (انجمن آرا) (آنندراج). کعب پا که بجول نیز گویند. (رشیدی). قوزک (در تداول) ، کردی گوزک (استخوان پا) ، زازا گوزکه ’ژابا ص 369’، دزفولی گوزک ’امام’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : گوزک راست گر جهد یک چند گردد از ناز و کام خشنومند. ناظم اختلاجات (از رشیدی) گوزک پنبه. غوزه. (یادداشت مؤلف)
گتره یی کتره ای ترکی ک نا شمرده نیاندیشده این واژه را در ساختار گتره یی معین ترکی ندانسته بقیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود: در زمان خادم برون آمد ز در تا خرد او جمله حلوا را بزر گفت: او را گوتر و حلوا بچند ک گفت: کودک نیم دینار و ادند. (مثنوی)
گتره یی کتره ای ترکی ک نا شمرده نیاندیشده این واژه را در ساختار گتره یی معین ترکی ندانسته بقیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود: در زمان خادم برون آمد ز در تا خرد او جمله حلوا را بزر گفت: او را گوتر و حلوا بچند ک گفت: کودک نیم دینار و ادند. (مثنوی)