جدول جو
جدول جو

معنی گوادیانا - جستجوی لغت در جدول جو

گوادیانا
وادی یانه، وادی آنه، رودخانه ای است در اسپانیا و پرتغال که مریدا و باداژز را مشروب میکند و به اقیانوس اطلس میریزد، طول این رود 640 هزار گز است، رجوع به غوآدیانه، و لاروس کوچک و الحلل السندسیه ج 1 ص 29 و 58 و ج 2 ص 43 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وادیان
تصویر وادیان
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
فرهنگ فارسی عمید
(گَ وَ دو)
ناحیه ای است از هند که در ایالت دکن در شمال گوداوری واقع شده است و اهالی آن را سه ملیون گوند تشکیل میدهند. این نام را به یک سرزمین خیالی و موهوم نیز داده اند، که در عهد اول شامل آمریکای جنوبی، آفریقا، عربستان، هند (دکن) ، استرالیا و ناحیۀ قطب جنوب میشده است
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
شهری است از خراسان: طولش ازجزایر خالدات ’فب’ و عرض از خط استوا ’لح’، کیقباد اول کیانیان ساخت. شهری کوچک است و قصبات نویده و واشجرد و شومان از توابع اوست. هوای گرمسیری دارد و دراو زعفران بسیار بود. (نزهه القلوب ج 3 ص 156). ولایت و شهری است بر کنار جیحون فوق ترمذ و میان آن وختل. این شهر از ترمذ کوچکتر است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
سلسله ای از امرای محلی آذربایجان بودند. این خاندان که اصلاً از مهاجران عرب بوده اند نسب خود را به روادبن مثنی الازدی میرساندند که در عهد خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب والی آذربایجان حکومت تبریز و نواحی آن را یافته بود و فرزندانش از اواسط قرن سوم قدرتی حاصل کردند و یکی از افراد آن خاندان بنام ابوالهیجا تمام آذربایجان را از وجود دشمنان خود صافی کرد و پسرش مملان با ارمنیان و گرجیان جنگهایی کرد و فتوحاتی حاصل نمود.
پسر مملان یعنی ابومنصور وهسودان از حدود سال 410 هجری قمری ببعد پادشاه آذربایجان بود و اوست که قطران شاعر مشهور را در دربار خود داشت. این وهسودان در حملۀ طغرل بر آذربایجان از میان رفت و دیگر خبری از او در دست نیست، لیکن پسرانش ابونصر مملان و ابوالهیجا منوچهر و ابوالقاسم عبدالله بعد از او مشهورند و ابونصر مملان بن وهسودان بفرمان طغرل در سال 450 به جای پدر بر تخت امارت آذربایجان نشست. قطران شاعر این هر سه پسر را مدح گفته است. (از تاریخ ادبیات صفا ج 2 ص 44). و رجوع به شهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 از ص 148 ببعد شود
لغت نامه دهخدا
بادیان، (دهار)، رازیانه، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهر بزرگی است از ناحیۀ زبید یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وادیان
تصویر وادیان
((اِ))
بادیان، رازیانه
فرهنگ فارسی معین