هانری ژزف اوژن (1867-1946 میلادی). ژنرال فرانسوی که در پاریس متولد شد. وی در سال 1898 سموری را در سودان دستگیر کرد. در سال 1912 در مراکش معاون لیوتی و در سال 1915 فرمانده نیروهای شرقی فرانسه بود. وی در سوریه آرامش برقرار کرد وسرانجام در سالهای 1923 تا 1936 حکمران پاریس شد
هانری ژزف اوژن (1867-1946 میلادی). ژنرال فرانسوی که در پاریس متولد شد. وی در سال 1898 سموری را در سودان دستگیر کرد. در سال 1912 در مراکش معاون لیوتی و در سال 1915 فرمانده نیروهای شرقی فرانسه بود. وی در سوریه آرامش برقرار کرد وسرانجام در سالهای 1923 تا 1936 حکمران پاریس شد
نام آهنگساز فرانسوی است که به سال 1818 میلادی در پاریس به دنیا آمد. این آهنگساز اپرای فاوست و رمئو و ژولیت و عده دیگری اپرا ساخته است. از اولین استادان ملودی فرانسه به شمار میرود و به سال 1893م. درگذشت
نام آهنگساز فرانسوی است که به سال 1818 میلادی در پاریس به دنیا آمد. این آهنگساز اپرای فاوست و رمئو و ژولیت و عده دیگری اپرا ساخته است. از اولین استادان ملودی فرانسه به شمار میرود و به سال 1893م. درگذشت
در اوستایی بمعنی گاو است. رجوع به گاو و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 80 شود، محل سکنای چند عشیره یا قبیله را در قدیم گئو می نامیدند:... شکل حکومت در این ازمنه ملوک الطوایفی است: از چند خانواده تیره ای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که ’ویس’ میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب می یافت و محل سکنای آن بلوک بود که در آن زمان ’گئو’ می نامیدند. (ایران باستان ص 160)
در اوستایی بمعنی گاو است. رجوع به گاو و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 80 شود، محل سکنای چند عشیره یا قبیله را در قدیم گئو می نامیدند:... شکل حکومت در این ازمنه ملوک الطوایفی است: از چند خانواده تیره ای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که ’ویس’ میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب می یافت و محل سکنای آن بلوک بود که در آن زمان ’گئو’ می نامیدند. (ایران باستان ص 160)
دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک وتردید وظن گوییا پنداری: خورشید و نور صبح بچشمم چنان نمود گویی بشست یار رخ خود بخون من. (پیغوملک) یا تو گویی. دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک و تردید، در ترکیب بمعنی گفتن آید: آفرین گویی اغراق گویی پر گویی دعا گویی لطیفه گویی
دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک وتردید وظن گوییا پنداری: خورشید و نور صبح بچشمم چنان نمود گویی بشست یار رخ خود بخون من. (پیغوملک) یا تو گویی. دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک و تردید، در ترکیب بمعنی گفتن آید: آفرین گویی اغراق گویی پر گویی دعا گویی لطیفه گویی