جدول جو
جدول جو

معنی گهربافته - جستجوی لغت در جدول جو

گهربافته
(خُ دَ / دِ)
مخفف گوهربافته. که در تار و پود آن گوهر به کار برده باشند. گهرنشان. بافته شده با گهر. جواهرنشان. گوهرنشان. رجوع به ذیل هریک از این کلمات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ تَ / تِ)
زربفت. (فرهنگ فارسی معین). قسمی پارچه که در تار یا پود آن از الیاف زر بکار برده باشند. به زر بافته: و جامه های دیباج زر بافته در او پوشانیدند. (تاریخ قم ص 302). رجوع به زرباف، زربافت و زربفت شود
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ رِ سُ تَ / تِ)
مخفف گوهر سفته. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
مخفف گوهربفت. به معنی گوهرآگین باشد. گهربافته. جواهرنشان. گوهرنشان. که در میان تار و پود آن گوهر به کار برده باشند. زربفت. پارچۀ زردوزی که در آن جوهر دوخته باشند. (از بهار عجم) (از ناظم الاطباء) :
چو خورشید در قیر زد شعر زرد
گهربفت شد بیرم لاجورد.
فردوسی.
قبا و کلاه گهربفت خویش
دگر هدیه هر چیز ده گنج بیش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گهر بافته
تصویر گهر بافته
آنچه گوهر در تار و پودش بکار رفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر بافته
تصویر گوهر بافته
آنچه گوهر در تار و پودش بکار رفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زربافته
تصویر زربافته
پارچه ای که در آن رشته های طلا بکار برده باشند زرتار زردوزی
فرهنگ لغت هوشیار