- گنیا
- آلتی چوبین یا فلزی بشکل مثل قائم الزاویه دارای یک زاویه 90 درجه و دو زاویه 45 درجه (معمولا) در دو گوشه مجاور و آن برای ترسیم زاویه و خط عمودی بکار رود. برای ترسیم خطوط متوازی از دو گونیا استفاده میشود. بنایان و نجاران نیز از گونیا های بخصوص استفاده میکنند: کو نوح که ساز هاش بخشم یا مسطر و گونیاش بخشم. (تحفه العراقین)، ریسمانی که استاد بنا بوسیله آن رنگ عمارت را میریزد، قطعه آهن صاف بشکل یا که برای محکم کردن بند و بست چوب بکار رود، آلتی برای اندازه گرفتن قطر اشیا استوانه یی، شاغول
معنی گنیا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موسیقی
مثل اینکه
نقاله
حجیم
گیتی، جهان
زندگانی، حاضر، گیتی
سرود نغمه آواز
فرانسوی کرم کدو
گنجایش، ظرفیت، حجم، جاداد، برای مثال روز آخر شد سبق فردا بود / راز ما را روز کی گنجا بود؟ (مولوی - ۵۸۷)
گوینده، سخنگو، واضح، رسا، مثل اینکه، گوییبرای مثال گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب / کآشوب در تمامی ذرات عالم است (محتشم - ۵۳۳)
فیلسوف، حکیم، کاهن، کندا، کنداگر
بدبو، هر چیزی که بوی بد بدهد، گندیده، گنده
مقابل آخرت، زندگانی حاضر، جهانی که در آن هستیم، در علم نجوم کرۀ زمین، جهان، گیتی، کهن بوم، کهن دز
دنیا خوردن: کنایه از بهره بردن از مال و ثروت و نعمت های دنیا، عیش و نوش کردن مثلاً دنیا دیدن به از دنیا خوردن
دنیا خوردن: کنایه از بهره بردن از مال و ثروت و نعمت های دنیا، عیش و نوش کردن مثلاً دنیا دیدن به از دنیا خوردن
نوعی کرم انگلی دراز و نواری شکل که از طریق گوشت آلوده وارد بدن انسان می شود، کرم کدو، کدودانه
پرخور و شکم پرست
چیزی که بوی بد دهد عفن متعفن: و گنداتر و رسواتر از آن چیزی که وی همیشه در باطن خود دارد چیست... یا تخم مرغ گندا. تخم مرغ فاسد
گنجایش، قابلیت و استعداد گنجیده شدن
مثلث شکلی قائم الزاویه چوبین یا فلزی که معماران و نجاران بدان قائمه بودن زوایا یا آلات و چهارچوب در را معلوم کنند و از آن برای خط کشیدن خطی عمود بر خط دیگر و یا خطی موازی با خط دیگر نیز استفاده نمایند
گوینده، ناطق، دارای قوه نطق
((دُ))
فرهنگ فارسی معین
جهانی که در آن هستیم، کره زمین
دنیا را آب ببرد او را خواب می برد: کنایه از به خواب سنگین فرو رفته است، از همه چیز و همه کس غافل است
دنیا را آب ببرد او را خواب می برد: کنایه از به خواب سنگین فرو رفته است، از همه چیز و همه کس غافل است
گوینده، سخن گو
واژه ای که برای ظن و احتمال به کار رود. مثل، گویا او ایرانی است
ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویه قائمه یا آزمودن آن
وسیله ای مسطح و سه گوش به شکل مثلث قائم الزاویه که برای رسم خط عمود یا رسم زاویۀ قائمه استفاده می شود
سرود، آواز، نغمه
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ