- گنوس
- فرانسوی از یونانی فرزان موبدان فرزان برتر (حکمت عالی)
معنی گنوس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
((گِ نُ))
فرهنگ فارسی معین
فلسفه و آیینی که پیروان آن مدعی بودند که معرفت عالی به طبیعت و صفات الهی دارند. این طریقه شامل فلسفه نوافلاطونی و معتقدات شرقی از جمله آیین یهود است. حکمت مذکور پیش از میلاد و بعد از آن رواج داشته و پس از ظهور مسیحیت بدان دین
جمع جنس، گون ها گونه ها سردک ها
سگ رام سگ ناگزنده خو گیرنده جانور
غائب کردن
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
جمع عانس، دختران ترشیده
فانوس بنگرید به فانوس
به آرش ستبرا، رمن (مجموع)، نا ویژه
فرانسوی کوته له زیر زمینی گور زاد
لقب پادشاهان حبشه نجاشی
چرک جامه و بدن، ریم
پنهان و غایب شدن
واحد اندازه گیری میدان مغناطیسی
فرانسوی اسپاهو کلان آهوی فریکایی که دمی چون دم اسپ دارد از جانوران
قوس قزح رنگین کمان. توضیح در لغت فرس چاپ هرن ص 44 بیت ذیل از خسروانی آمده: (ازباد روی خوید چو آنست موج موج و زنوس پشت ابر چو چرغست رنگ رنگ) در لغت فرس چاپ اقبال ص 441 همین بیت ذیل (نوسه) بدین صورت آمده: (از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوسه ابر بینی چون جزع (جرغ) رنگ رنگ) رشیدی و برهان (نوس) و (نوسه) هر دو را آورده اند
رنگین کمان، قوس قزح، آژفنداک، ازفنداک، آزفنداک، نوسه، آدینده، توبه، تربسه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تربیسه، توبه، سویسه، تیراژه، نوشه، ایرسا، آفنداک، کرکم، سرویسه، ترسه، آزفنداک، کلکم، سدکیس، آژفنداک، آلیسا، اغلیسون، قوس و قزح، تویه، شدکیس، آدینده، نوسه، درونه، تیراژی، قزح، رخش، تربسه، سرکیس، سرگیس
فرانسوی از یونانی موبدیک فرزان موبدیک برینهستیک پیرو فرقه گنوسی
فرانسوی از یونانی هستی شناسی موبدی برینهست شناسی
نمیدانم گرایی، نمی دانم گیشی