جدول جو
جدول جو

معنی نوس

نوس
رنگین کمان، قوس قزح، آژفنداک، ازفنداک، آزفنداک، نوسه، آدینده، توبه، تربسه
تصویری از نوس
تصویر نوس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نوس

نوس

نوس
قوس قزح رنگین کمان. توضیح در لغت فرس چاپ هرن ص 44 بیت ذیل از خسروانی آمده: (ازباد روی خوید چو آنست موج موج و زنوس پشت ابر چو چرغست رنگ رنگ) در لغت فرس چاپ اقبال ص 441 همین بیت ذیل (نوسه) بدین صورت آمده: (از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوسه ابر بینی چون جزع (جرغ) رنگ رنگ) رشیدی و برهان (نوس) و (نوسه) هر دو را آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار

نوس

نوس
رَنگین کَمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تربیسِه، توبِه، سَویسِه، تیراژِه، نوشَه، ایرسا، آفَنداک، کَرکَم، سَرویسِه، تُرسِه، آزفَنداک، کَلکَم، سَدکیس، آژفَنداک، آلیسا، اِغلیسون، قُوس و قَزَح، تویِه، شَدکیس، آدیندِه، نوسَه، دُرونِه، تیراژی، قُزَح، رَخش، تَربَسِه، سِرکیس، سَرگیس
نوس
فرهنگ فارسی عمید

نوس

نوس
قوس قزح، (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (اوبهی) (ناظم الاطباء)، آژفنداک، (ناظم الاطباء)، نوسه، (فرهنگ فارسی معین) :
از باد روی خوید چو آب است موج موج
وز نوس پشت ابر چو چرخ است رنگ رنگ،
خسروانی (از لغت فرس)،
، تقلید حرف زدن و گفتگوی شخصی را کردن، (برهان قاطع)، تقلید بانگ و آواز سخن گفتن کسی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نوس

نوس
جنبیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). جنبیدن پیرایه و گیسو و جز آن. (از منتهی الارب) (آنندراج). نوسان. (از اقرب الموارد). رجوع به نوسان شود، راندن شتر را. (از تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فروهشتن گیسوها را از پشت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

توس

توس
طوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فرزند نوذر پادشاه پیشدادی
توس
فرهنگ نامهای ایرانی