جدول جو
جدول جو

معنی گندیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

گندیدگی
گندیده بودن، تعفن
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
فرهنگ فارسی عمید
گندیدگی
(گَ دی دَ / دِ)
گندگی. (آنندراج). تعفن. عفونت. (ناظم الاطباء). رجوع به گندگی و تعفن شود، پوسیدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گندیدگی
عفونت، تعفن
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
گندیدگی
((گَ دِ))
تعفن، عفونت
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
فرهنگ فارسی معین
گندیدگی
بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گسلیدگی
تصویر گسلیدگی
گسستگی، گسیختگی، بریدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسندیدگی
تصویر پسندیدگی
خوبی و نیکویی، پسندیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنجیدگی
تصویر سنجیدگی
سنجیده بودن، آزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنجیدگی
تصویر گنجیدگی
جا گرفتگی، حالت گنجیده
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دی دَ / دِ)
عمل گردیده. رجوع به گردیدن و گردیده شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ)
آنچه تواند بگندد. آنچه درخور گندیدن بود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دِ)
گنجایش. رجوع به گنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ دَ / دِ)
عمل گندیدن. اثر گندیدن. رجوع به گندیدن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
زخم خوردگی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ دی دَ / دِ)
عمل خندیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ دی دَ / دِ)
حالت و چگونگی آنچه پسندیده باشد:
گوهری نیست پسندیده تر ازگوهر تو
با پسندیدگی گوهر فخر گهری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(لُ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لندیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از گسلیدگی
تصویر گسلیدگی
عمل گسلیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجیدنی
تصویر گنجیدنی
آنچه در خور گنجیدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجندگی
تصویر گنجندگی
گنجنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرویدگی
تصویر گرویدگی
عمل گرویده ایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیدنی
تصویر گردیدنی
لایق گردیدن مناسب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردندگی
تصویر گردندگی
گردنده بودن تحرک، تغیر تحول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمدیدگی
تصویر غمدیدگی
حالت و کیفیت غمدیده غمزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندیدگی
تصویر پسندیدگی
ممتازی نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندیدنی
تصویر خندیدنی
سزاوار خندیدن، لایق خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده و زیان ندیده باشد، خیس مرطوب تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندندگی
تصویر گندندگی
گندنده بودن عمل گندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیدنی
تصویر گندیدنی
آنچه که لایق گندیدن باشد متعفن شدنی، فاسد شدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجیدگی
تصویر گنجیدگی
کیفیت گنجیده گنجایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیدگی
تصویر گردیدگی
گردیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندیدگی
تصویر پسندیدگی
محبوبیت
فرهنگ واژه فارسی سره
محبوبیت، دوست داشتن
دیکشنری اردو به فارسی
جدّیّت
دیکشنری اردو به فارسی