معنی سنجیدگی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سنجیدگی
سنجیدگی
- سنجیدگی
- حالت و چگونگی سنجیده، پختگی، وزنه. (منتهی الارب). رجوع به سنجیده و سنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
سنجیدنی
- سنجیدنی
- درخور سنجیدن. از در سنجیدن، موزون. وزن. کشیدنی
لغت نامه دهخدا
سنجندگی
- سنجندگی
- حالت و چگونگی سنجنده. رجوع به سنجنده شود
لغت نامه دهخدا
رنجیدگی
- رنجیدگی
- رنج دیدگی. تعب دیدگی. رنجش، دلتنگی. آزردگی خاطر. دلگیری. (ناظم الاطباء) : اگر خواهی از رنجیدگی دور باشی آنچه نرود مران. (قابوسنامه) ، اندوه. ملالت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا