- گندپیر
- سالخورده
معنی گندپیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیر سالخورده (مخصوصا پیر زن) گند پیران به جو منجمی کنند و فال گیرند و از نیک و بد خبر گویند
کنداور، دلیر، شجاع، جنگجو
پیر فرتوت، سال خورده، کمپیر
آنکه قبول پند و اندرز کند، پندگیرنده
پندپذیرنده، آنکه گوش به پند و اندرز بدهد، برای مثال نیک خواهان دهند پند ولیک / نیک بختان بوند پندپذیر (کلیله و دمنه - ۱۱۲)
آنکه یا آنچه گرد و غبار چیزی را بگیرد، گردگیرنده
آنکه گرد و غبار چیزی را بگیرد
بدبویی عفونت
پیر سالخورده (مخصوصا زن) : ای گنده پیر جادو، نگاه کن که بندیان چگونه بیرون آمدند. توضیح این ترکیب برای مردان پیر نیز استعمال شود: حور با تو چگونه پردازد ک حور با گنده پیرکی سازد ک (سنائی)، دنیا: از فرازش نبرده سوی نشیب مگر این گنده پیر غر چه فریب (سنائی) توضیح بعض فاضلان بضم اول خوانده اند ولی غالب محققان بفتح اول خوانند. هدایت نیز در انجمن آرا تصریح کرده: پیرزنی که بغایت سالخورده باشد و بد بوی گردد چه گویند که چون زنان بسیار پیر گردند گنده و بدبوی شوند. و آنندراج نیز همین عبارت را نقل کرده است
پارچه ای که در سر سفره و میز بروی زانو گسترند تا چیزی از خوردنی بر دامن یا زمین نریزد سفره چرمین، سفره بزرگ
منسوب به گندم. آنچه که از گندم تهیه کنند: اگر شما را عادت در سرای تان نان گندمین باشد جوین بدرویش نشاید دادن، یا زبان گندمین. زبان چرب و نرم: با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکر گفتار هست. (صائب) یا سخن (گفتار) گندمین. سخن شیرین و خوشمزه: سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد... (سنائی)
شجاع، دلیر
دف زنگی دفی که دارای جلاجل باشد
گنده بودن، درشتی، ستبری
به رنگ گندم، نانی که از آرد گندم تهیه می شود
فندیره پاره، توده خرما، سنگ برجسته
خردرشت
ریسمان گلوله شده
سطبری، کلفتی، درشتی
پارچه ای که در سر سفره و میز بروی زانو گسترند تا چیزی از خوردنی بر دامن یا زمین نریزد سفره چرمین، سفره بزرگ
منسوب به گندم. آنچه با گندم تهیه کنند: نان گندمی، نوعی قلم مو که نوک آن پر مایه و پرپشت است و مینیاتور ساز های ایرانی آنرا بکار میبرند. این نوع قلم مو را برای صورت سازی و قلم گیریهای نازک و کلفت استعمال کنند مقابل نیزه یی. یا گندمیان. (جمع گندمی) تیره گندمیان یا غلات از بزرگترین تیره های نباتات تک لپه است و شماره جنسهای آن متجاوز از 3500 میباشد. غلات مختلف مانند گندم و جو و برنج و همه رستنیهایی که معمولا آنها را علف میگویند و در چمن زار ها بحالت طبیعی میرویند ازین تیره محسوب میشوند و در تمام مناطق سطح زمین میتوان آنها را یافت. گندم نمونه کاملی است ازین تیره
بدبویی، بوی بد دادن
بدبویی تعفن: و از آبها گنده شده و زمینهاء پوسیده بر نیستانها و شورستانها مگس و پشه انگیزد تا گندی و پلیدی از آنجایها دفع شود، بی لیاقتی بی شخصیتی: من در عمرم آدمی باین گندی ندیدم
تنها، بیگانه