جدول جو
جدول جو

معنی گنداشلو - جستجوی لغت در جدول جو

گنداشلو
(گَ)
دهی است از دهستان حومه بخش زرقان شهرستان شیراز که در 7000گزی شمال زرقان، کنار راه فرعی پل خان به رامجرد واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنۀ آن 412 تن است. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر و حبوبات وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی بافی است. اهالی در دو محل بالا و پائین سکونت دارند. سکنۀ محل بالائی 231 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ دِ)
دهی است از دهستان باراندوزچای حومه شهرستان ارومیه واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ارومیه و مهاباد. هوای آن معتدل ومالاریایی و دارای 350 تن سکنه است. آب آن از درین قلعه و محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ رُ)
آبرو. فاضلاب رو
لغت نامه دهخدا
(گُ دِ زُ)
از ایلات مخصوص شوشتر و یورت آنها از بند داود تا شوشتر و از آنجاتا نزدیک کوهانک و اطراف رود دزفول میباشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 92). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ مُلْ لا)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. این دهستان در جنوب خاوری شوشتر و جنوب دهستان عقیلی و شمال دهستان خران واقع شده است. هوای آن گرم و مالاریایی است. آب آن از کارون و چشمه تأمین میشود. محصول قرای غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. این دهستان از 15 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2500 تن است. قرای مهم آن عبارتند از بهبودداری (دارای 600 تن جمعیت) و درخزینه (دارای 500 تن). ساکنین از طایفۀ بختیاری گندزلو هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به مدخل بالا شود
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ)
در تکلم مردم قزوین، خاکۀ زغال خیسانده و قالب کرده که درزمستان زیر کرسی سوزانده می شود. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(گُ سالْوْ)
نونو. نقاش پرتقالی قرن پانزدهم میلادی که وی پرده های زیبایی به وجود آورده است
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، در 36هزارگزی شمال کلیبر و 4500گزی ارابه رو اصلاندوز به لاریجان. کوهستانی معتدل مایل به گرمی مالاریائی و سکنۀ آن 8 تن می باشد. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تاشلو، موضعی در فارس میان پرگ و تارم، در شش فرسنگی تارم و سه فرسنگی پرم، (نزههالقلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 186)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گندابرو
تصویر گندابرو
اگو
فرهنگ واژه فارسی سره
فرفره
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که نسبت به رعایت بهداشت فردی بی توجه است، برآمدگی، تبر زدن تنه ی درختان، برآمدگی تنه ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی