- گنا
- گناه
معنی گنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جناح
آب تبلور
کار بد، عمل زشت، بزه، جرم، نافرمانی، معصیت
گناه ورزیدن: گناه کردن، مرتکب گناه شدن
گناه ورزیدن: گناه کردن، مرتکب گناه شدن
نافرمانی، تباهکاری، کار بد و عمل زشت
محدودیت
مقصر، آثم
آلوده به گناه، گناهکار
گناه کردن، مرتکب گناه شدن
آنکه گناه دیگران را نادیده بگیرد
کسی که گناه کرده، کسی که کار زشت از او سر زده باشد
بزه کاری بزه گری مجرمیت خطا کاری: خواهم که درین گناهکاری سیماب شوم ز شرمساری. (نظامی)
گناهکار، جمع گناهکارگان
گناهکار داشتن گناه بر کسی بستن
بزهکار، عاصی، تباهکار، مجرم
مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن
تقصیر کرده مقصر مجرم، جمع گناه کردگان
مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن
عمل پاک کردن گناه: چون بحر کنم گناه شویی اما نه ز روی تلخ گویی. (نظامی)
پاک کردن گناه، غیبت کردن از کسی
گناه را بگردن گرفتن، یا گناه زدن بر خود. گناه کسی را بگردن خود گرفتن
مجرم بودن مقصر بودن خطا کار بودن
نادیده گرفتن گناهان دیگران گناه بخشی
آنکه گناهان دیگران را نادیده بگیرد گناه بخش آمرزنده
در گذشتن از گناه کسی عفو کردن بخشاییدن
آنکه گناه کسی را ببخشد عفو کننده، خدای تعالی
آمرزنده گناهان، خدای تعالی: بنام پادشاه پادشاهان گناه آمرز مشتی عذر خواهان. (نظامی)
آمرزنده گناهان، خدای تعالی: بنام پادشاه پادشاهان گناه آمرز مشتی عذر خواهان. (نظامی)
گناه از کسی سر زدن گناه از وی: خداوند ار نیامد زو گناهی درین زندانش بند از بهر چه نهادک (ناصر خسرو)
آنکه بگناه آلوده شده گناهکار خطا کار
کیفیت و حالت گناه آلوده
گناه آلوده: نگاهش سوزان و گناه آلود بود
پیاپی مرتکب گناه شدن
خطاکار، مجرم