زردشتی گری، کنایه از کافری، (اسم، صفت نسبی منسوب به گبرک) ظرف شراب، برای مثال دارم طمع ز جود تو یک گبرکی شراب / بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی (ابن یمین - ۵۴۶)
زردشتی گری، کنایه از کافری، (اسم، صفت نسبی منسوب به گبرک) ظرف شراب، برای مِثال دارم طمع ز جود تو یک گبرکی شراب / بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی (ابن یمین - ۵۴۶)
دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین، جلگه، معتدل، دارای 4 تن سکنه، زبان کردی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین، جلگه، معتدل، دارای 4 تن سکنه، زبان کردی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان گوی آغاج است که در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه و در 49 هزارگزی جنوب خاور راه ارابه رو شاهین دژ و یکهزار گزی خاوری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قرار دارد. دره و معتدل است و 266 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بادام و نخود و کرچک است. شغل مردم آنجازراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان گوی آغاج است که در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه و در 49 هزارگزی جنوب خاور راه ارابه رو شاهین دژ و یکهزار گزی خاوری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قرار دارد. دره و معتدل است و 266 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بادام و نخود و کرچک است. شغل مردم آنجازراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ضلالت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). گم کردگی راه. غوایت. بی راهی. اغوا. (ناظم الاطباء). تیه. خیسری. خسار. خساره. ضل یا ضل. ضلاله. ضلّه. ضلّه. ضلل. ضلال. عتاهیّه. عتاهه. عیهاق. عماء. عمّیّه یا عمّیّه. عمایه. (منتهی الارب) : و تلافی کند آنچه بهم رسیده است از گمراهی و ادای حق الهی کند در رعیتش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311). آنها که به تأیید الهی به ره دین اندر شب گمراهی اجرام سمااند. ناصرخسرو. چه هرکه بر عمیا در راه مجهول رود... هرچند بیشتر رود به گمراهی نزدیکتر باشد. (کلیله و دمنه). عبادت به تقلید گمراهی است خنک رهروی را که آگاهی است. سعدی (بوستان). قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی. حافظ. - امثال: گمراهی را چه افتخار آید. عمادی شهریاری (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1323)
ضلالت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). گم کردگی راه. غوایت. بی راهی. اغوا. (ناظم الاطباء). تیه. خَیسَری. خَسار. خَساره. ضَل یا ضُل. ضَلاله. ضِلَّه. ضَلَّه. ضَلَل. ضَلال. عَتاهیَّه. عَتاهه. عَیهاق. عَماء. عِمّیَّه یا عُمّیَّه. عَمایه. (منتهی الارب) : و تلافی کند آنچه بهم رسیده است از گمراهی و ادای حق الهی کند در رعیتش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311). آنها که به تأیید الهی به ره دین اندر شب گمراهی اجرام سمااند. ناصرخسرو. چه هرکه بر عمیا در راه مجهول رود... هرچند بیشتر رود به گمراهی نزدیکتر باشد. (کلیله و دمنه). عبادت به تقلید گمراهی است خنک رهروی را که آگاهی است. سعدی (بوستان). قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی. حافظ. - امثال: گمراهی را چه افتخار آید. عمادی شهریاری (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1323)
گم کردگی راه خود مقابل راست راهی، انحراف از طریقه صواب ضلالت غوایت مقابل راست راهی: ... مستعدان قبول دعوت را از غرقاب گمراهی و غوایت بساحل نجات و هدایت آورد
گم کردگی راه خود مقابل راست راهی، انحراف از طریقه صواب ضلالت غوایت مقابل راست راهی: ... مستعدان قبول دعوت را از غرقاب گمراهی و غوایت بساحل نجات و هدایت آورد
رمن نادرست از گمرک کوستاکان جمع (غلط) گمرک یا وزارت گمرکات و انحصارات. وزارتخانه ای که وظیفه آن تعیین و اخذ وجوه گمرکی از کالا ها و مال التجاره ها و اداره اموری که در انحصار دولت است میباشد
رمن نادرست از گمرک کوستاکان جمع (غلط) گمرک یا وزارت گمرکات و انحصارات. وزارتخانه ای که وظیفه آن تعیین و اخذ وجوه گمرکی از کالا ها و مال التجاره ها و اداره اموری که در انحصار دولت است میباشد