دهی است از دهستان گسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد که در 23هزارگزی شمال باختری بجنورد و 3هزارگزی جنوب راه شوسۀ عمومی بجنورد به اینچه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 346 تن است. آب آنجا از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات، بنشن، چغندر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است که در تابستان اتومبیل می توان به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد که در 23هزارگزی شمال باختری بجنورد و 3هزارگزی جنوب راه شوسۀ عمومی بجنورد به اینچه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 346 تن است. آب آنجا از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات، بنشن، چغندر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است که در تابستان اتومبیل می توان به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
گل آلود. گلناک. آلوده به گل. منسوب به گل و خاکی، سفالی و ساخته شده از گل. (ناظم الاطباء). - امثال: عمر گلی است، سخت بداخم. عظیم ترش رو. گلی برای کسی آب گرفتن، در تداول عامه، مقدمات زیان یا آسیب برای کسی فراهم ساختن. برای او مایه گرفتن
گل آلود. گلناک. آلوده به گل. منسوب به گل و خاکی، سفالی و ساخته شده از گل. (ناظم الاطباء). - امثال: عمر گلی است، سخت بداخم. عظیم ترش رو. گلی برای کسی آب گرفتن، در تداول عامه، مقدمات زیان یا آسیب برای کسی فراهم ساختن. برای او مایه گرفتن
از مردم چگل. بردگان خوب روی را از چگل به ایران می آورده اند، لذا در نزد شاعران فارسی زبان به زیبایی و خوش اندامی معروف شده اند، برای مثال گاهی شراب خوری با شاهد چگلی / گاهی نشاط کنی با لعبت ختنی (امیرمعزی - ۶۳۱)
از مردم چگل. بردگان خوب روی را از چگل به ایران می آورده اند، لذا در نزد شاعران فارسی زبان به زیبایی و خوش اندامی معروف شده اند، برای مِثال گاهی شراب خوری با شاهد چگلی / گاهی نشاط کنی با لعبت ختنی (امیرمعزی - ۶۳۱)