کنایه از آهنگ خفه کردن و کشتن، کنایه از انتقام گرفتن: آنگاه بیابند داد هر کس مظلوم بگیرد گلوی ظلام. ناصرخسرو. بیگنهی تات کار پیش نیاید وآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار. ناصرخسرو. ور حسد گیرد ترا در ره گلو در حسد ابلیس را باشد غلو. مولوی
کنایه از آهنگ خفه کردن و کشتن، کنایه از انتقام گرفتن: آنگاه بیابند داد هر کس مظلوم بگیرد گلوی ظلام. ناصرخسرو. بیگنهی تات کار پیش نیاید وآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار. ناصرخسرو. ور حسد گیرد ترا در ره گلو در حسد ابلیس را باشد غلو. مولوی
گلو گرفتن (بمعنی دچار غصه و الم شدن) : اگر کافر بود و اگر مسلمان قصد کند بکشتن کسی باهن یا جز آهن بالتی و سلاحی و سنگی و چوبی و زهری و گلو گرفتی... غرض او قتل بود
گلو گرفتن (بمعنی دچار غصه و الم شدن) : اگر کافر بود و اگر مسلمان قصد کند بکشتن کسی باهن یا جز آهن بالتی و سلاحی و سنگی و چوبی و زهری و گلو گرفتی... غرض او قتل بود