جدول جو
جدول جو

معنی گلوم - جستجوی لغت در جدول جو

گلوم
(گُ)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد که در 6هزارگزی شمال باختری مشهد در کنار کشف رود واقع است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 137 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولوم
تصویر ولوم
میزان صدا در هر سیستم صوتی، دکمه یا پیچی که با آن صدای سیستم صوتی را تنظیم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلوم
تصویر ظلوم
بسیار ظلم کننده، بسیار ستمکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت شده، سرزنش شده، نکوهیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
نوعی فرش که با نخ پنبه ای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوژ
تصویر گلوژ
فندق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، بندق، گلوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوز
تصویر گلوز
فندق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، بندق، گلوژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علوم
تصویر علوم
علم ها، دانستن ها، یقین ها، معرفت ها، دانش ها، جمع واژۀ علم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوت
تصویر گلوت
چاک نای
فرهنگ فارسی عمید
(گْلُمْ مِ / گِ لُمْ مِ)
گلوما. بزرگترین شط نروژ که دارای 567 کیلومتر طول است و وارد اسکاژر راک میشود
لغت نامه دهخدا
(ظَ)
نام کنیزکی ام ولد، مادر الراضی باﷲ ابوالعباس احمد بن جعفر المقتدر خلیفۀ عباسی
لغت نامه دهخدا
(ظَ)
ظلاّم. سخت ستمکار:
عادت و رسم این گروه ظلوم
نیک ماند چوبنگری به ظلیم.
ابوحنیفۀ اسکافی.
درویشی را دیدم که سر بر آستان کعبه همی مالید و میگفت یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(ظُ)
جمع واژۀ ظلم و ظلم
لغت نامه دهخدا
(اَلْ وَ)
شایسته تر برای سرزنش: انت الوم من فلان، تو از فلانی برای سرزنش شایسته تری. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حلم، به معنی آهستگی و بردباری و عقل. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نام محلی از توابع طهران و در آنجا معدن ذغال سنگ باشد
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جمع واژۀ کلم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جراحتها. (غیاث). خستگیها. جراحتها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلوت
تصویر گلوت
فرانسوی نای از ساز ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
پوششی معروف که از موی بز و گوسفند بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوم
تصویر حلوم
بردباری و عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلوم
تصویر ظلوم
بسیار ستم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علوم
تصویر علوم
دانشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوه
تصویر گلوه
سوراخ تنور نان پزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوژ
تصویر گلوژ
فندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوز
تصویر گلوز
فندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلدم
تصویر گلدم
بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنوم
تصویر گنوم
فرانسوی کوته له زیر زمینی گور زاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
((مَ))
نکوهش شده، سرزنش شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلوه
تصویر گلوه
((گُ وَ یا وِ))
سوراخ تنور نان پزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
((گِ))
نوعی فرش که از پشم می بافند
گلیم خود را از آب درآوردن: کنایه از عهده کار خود برآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علوم
تصویر علوم
((عُ))
جمع علم، مجموعه علم های تجربی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظلوم
تصویر ظلوم
((ظَ))
بسیار ستمکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولوم
تصویر ولوم
((وُ لُ))
اندازه صدای هر سیستم صوتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علوم
تصویر علوم
دانش ها
فرهنگ واژه فارسی سره