نوعی ورزش با گوی و چوگان در میدان وسیع که در زمین آن سوراخ های کوچکی حفر شده و هر بازیکنی باید در ضمن راندن توپ در طول میدان آن را در هر یک از سوراخ ها وارد کند
نوعی ورزش با گوی و چوگان در میدان وسیع که در زمین آن سوراخ های کوچکی حفر شده و هر بازیکنی باید در ضمن راندن توپ در طول میدان آن را در هر یک از سوراخ ها وارد کند
نام بازیی است و آن عبارت از زدن به توپ کوچکی است که دارای حالت ارتجاعی است و آنرا با چماقی که به نام گلف کلوب می خوانند بازی میکنند. و سر آن از چوب یا آهن است و دارای یک عده سوراخها (که معمولاً عدد آنها 9 یا 18) است که در فاصله های مختلف روی یک خط سیریا حلقۀ زنجیر قرار دارند و دارای موانع طبیعی یا مصنوعی است که آنها را با ضربه هایی بطور نامنظم قرارداده اند، موضوع بازی این است که باید توپ در هر یک از این سوراخها با چند ضربه که ممکن است داخل شود
نام بازیی است و آن عبارت از زدن به توپ کوچکی است که دارای حالت ارتجاعی است و آنرا با چماقی که به نام گلف کلوب می خوانند بازی میکنند. و سر آن از چوب یا آهن است و دارای یک عده سوراخها (که معمولاً عدد آنها 9 یا 18) است که در فاصله های مختلف روی یک خط سیریا حلقۀ زنجیر قرار دارند و دارای موانع طبیعی یا مصنوعی است که آنها را با ضربه هایی بطور نامنظم قرارداده اند، موضوع بازی این است که باید توپ در هر یک از این سوراخها با چند ضربه که ممکن است داخل شود
قسمی بازی و آن عبارت است از زدن به توپ کوچکی که دارای حالت ارتجاعی است بوسیله چوبی بنام گلف کلاب. سر چوب مذکور از چوب یا آهن ساخته شده. زمین بازی دارای یک عده سوراخ (معمولا 9 تا 18) است که در فاصله های مختلف روی یک خط سیر یا حلقه زنجیر قرار دارد و دارای موانع طبیعی یا مصنوعی است. بازی کن باید توپ را در هر یک از این سوراخها با چند ضربه که ممکن باشد داخل کند
قسمی بازی و آن عبارت است از زدن به توپ کوچکی که دارای حالت ارتجاعی است بوسیله چوبی بنام گلف کلاب. سر چوب مذکور از چوب یا آهن ساخته شده. زمین بازی دارای یک عده سوراخ (معمولا 9 تا 18) است که در فاصله های مختلف روی یک خط سیر یا حلقه زنجیر قرار دارد و دارای موانع طبیعی یا مصنوعی است. بازی کن باید توپ را در هر یک از این سوراخها با چند ضربه که ممکن باشد داخل کند
اگر خواب ببینید مشغول بازی گلف یا تماشای این بازی هستید، نشانه آن است که در کسب لذتی افراط می کنید. باختن در بازی گلف، علامت آن است که فردی نادان شما را تحقیر خواهد کرد.
اگر خواب ببینید مشغول بازی گلف یا تماشای این بازی هستید، نشانه آن است که در کسب لذتی افراط می کنید. باختن در بازی گلف، علامت آن است که فردی نادان شما را تحقیر خواهد کرد.
آنچه چهارپایان می خورند، خوراک چهارپایان، گیاه سبز گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، نبات، نبت، کلأ علف خرس: کنایه از ویژگی چیز بی ارزشی که به راحتی به دست می آید علف گربه: در علم زیست شناسی سنبل الطیب
آنچه چهارپایان می خورند، خوراک چهارپایان، گیاه سبز گیاه، هر رُستنی که از زمین بروید، گیا، گیَه، گیاغ، نَبات، نَبت، کَلَأ علف خرس: کنایه از ویژگی چیز بی ارزشی که به راحتی به دست می آید علف گربه: در علم زیست شناسی سنبل الطیب
آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دنگاله، درگاله، دنگداله، گلفخشنگ، برای مثال آب، گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت / همچنان چون شیشۀ سیمین نگون آویخته (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۲)
آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دَنگاله، دَرگاله، دَنگِداله، گُلفَخشَنگ، برای مِثال آب، گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت / همچنان چون شیشۀ سیمین نگون آویخته (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۲)
آبی که در فروریختن از جای بلندی یخ بسته باشد مانند یخ زیر ناودان. (برهان) (آنندراج). آنرا دنگداله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). آب فسرده بود که از ناودان فرودآید. (اوبهی). آب فسرده بود که از ناودان آن آب آویخته بودو آب گلفهشنگ نیز گویند. (فرهنگ اسدی) : آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت همچنان چون شیشۀ سیمین نگون آویخته. فرالاوی
آبی که در فروریختن از جای بلندی یخ بسته باشد مانند یخ زیر ناودان. (برهان) (آنندراج). آنرا دنگداله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). آب فسرده بود که از ناودان فرودآید. (اوبهی). آب فسرده بود که از ناودان آن آب آویخته بودو آب گلفهشنگ نیز گویند. (فرهنگ اسدی) : آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت همچنان چون شیشۀ سیمین نگون آویخته. فرالاوی
گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)
گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)
ستونهای آهکی مخروطی شکل معلق در سقف غار ها که در نتیجه چکیدن آب سقف غار بوجود میاید، آویزه یخهای مخروطی شکل زیر ناودانها که بشکل انتهای دم گاو در میاید: آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت، همچنان چون شیشه (شوشه دهخدا) سیمین نگون آویخته. (فرالاوی)
ستونهای آهکی مخروطی شکل معلق در سقف غار ها که در نتیجه چکیدن آب سقف غار بوجود میاید، آویزه یخهای مخروطی شکل زیر ناودانها که بشکل انتهای دم گاو در میاید: آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت، همچنان چون شیشه (شوشه دهخدا) سیمین نگون آویخته. (فرالاوی)