جدول جو
جدول جو

معنی گلخان - جستجوی لغت در جدول جو

گلخان
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گولخن، تون، توشکان
تصویری از گلخان
تصویر گلخان
فرهنگ فارسی عمید
گلخان(گُ نَ)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد واقع در 82 هزارگزی شمال باختری مشهد. هوای آن معتدل و دارای 248 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. آن را گل خندان نیز میگویند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلبان
تصویر گلبان
(دخترانه)
نگهدارنده گل، نگهدارنده، محافظ، نام مادر ابرانواس شاعر ایرانی قرن دوم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلسان
تصویر گلسان
(دخترانه)
گلسا، مانند گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خلخان
تصویر خلخان
اشنان، گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخه های باریک، برگ های ریز و طعم شور که معمولاً در شوره زارها می روید، اشنیان، آذربویه، خرند، آذربو، شنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلدان
تصویر گلدان
ظرف سفالی یا پلاستیکی دهان گشاد که در آن بوتۀ گل را می کارند، ظرفی فلزی، چینی یا بلوری که در آن دستۀ گل می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
آتش خانۀ حمام، گولخ، گلخان، گولخن، تون، توشکان
فرهنگ فارسی عمید
محل مخصوصی با سقف و دیوارهای شیشه ای که در زمستان برای نگه داری گل ها در خانه یا باغ درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلان
تصویر گلان
نوعی نان روغنی
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 8هزارگزی جنوب باختری نقده و 2500گزی جنوب خاوری راه شوسۀ نقده به بانه. هوای آن سرد و دارای 317 تن سکنه است. آب آن از دره و چشمه و محصول آن غلات، توتون و چغندر است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زَ لَ)
پیشی در رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام یکی از محصولات بلوط و این نام در سردشت متداول است. (مؤلف). قلقاف. گل گاو
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ)
دهی است از دهستان حاجی آباد ایزدخواست بخش داراب شهرستان فسا، واقع در 44000گزی جنوب داراب در دشت ایزدخواست. هوای آن گرم و دارای 52 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و پوست است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن فرعی است. اهالی در حدود دشت ایزدخواست ییلاق و قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
قصبۀ مرکز دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان که در18هزارگزی جنوب باختری شیروان، سر راه مالرو عمومی شیروان به امیرانلو واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 1304 تن است. آب آنجا از رودخانه و چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن انگور، ابریشم و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است. گلیان دارای پاسگاه ژاندارمری و 3 باب دکان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ظرفی که گلها را دسته بسته در آن نهند، از عالم نرگسدان. (آنندراج). ظرف سفالین یا چینی و جز آن که در آن گلهای زمینی یا معطر کارند یا گلهای زینتی و یا معطر از شاخ بریده نهند:
خلط نسبت کند آمیزش بی نسبت را
گل پریزاد شود شیشه چو گلدان باشد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
چو آن گلدان پرآبی که گلها را نگه دارد
طراوتهاست از چشم تر من گلعذاران را.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، در تداول، ظرف شب. کمیزدان. شاشدان
لغت نامه دهخدا
(گُ خَ)
مرکّب از: گل = کردی کل، حرارت، جوش + خن، خانه، پسوند مکان، گلخان، کردی کول خن (بخاری) ، طبری گولخوم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، آتشگاه حمام را گویند، و معنی ترکیبی این آتشخانه باشد چه گل به معنی اخگر آتش و خن خانه زیرزمین را گویند. (برهان)، آتشگاه و نوعی از آتشدان است که در آن به ریگ گرم غله بریان کنند و معنی ترکیبی این لفظ آتش خانه باشد، چه گل به ضم به معنی اخگر آتش است و خن مخفف خانه. (غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 300)، تون گرمابه. اتون. (زمخشری)، عنّۀ اجاق. اتون الحمام، گلخن گرمابه. کانون. (منتهی الارب) :
حاکم درخورد شهریاران باید
نیکو نبود فرشته ای در گلخن.
ناصرخسرو.
گلخن با دانا گلشن شود
گلشن با بیخردان گلخن است.
ناصرخسرو.
چو گلشن را نمی بینی نیاری
همی بیرون شد از تاریک گلخن.
ناصرخسرو.
ور نمانند هیچ آن گویند
که بود راست بابت گلخن.
مسعودسعد.
من اندر رنج و دونان بر سر گنج
مگس در گلشن و عنقا به گلخن.
خاقانی.
آب حیات ز آتش گلخن دمد چو باد
کز نقش خاک پاش به گلخن درآورم.
خاقانی.
وز آن گلخن بر آن گلگون فشاندش
به گلزار مراد شاه راندش.
نظامی.
آنکه سزاوار در گلخن است
در حرم شاه سزاوار نیست.
عطار.
سفله گر خجلت کشد ز آثار فعل خود کشد
گلخنی را روسیه از دود یا خاکستر است.
(از تاریخ گیلان مرعشی)،
گر گل است اندیشۀ تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه ی گلخنی.
مولوی.
چو عیسی گر توانی خفت بی جفت
مده نقد تجرد را ز کف مفت.
به گلخن پشت بر خاکستر گرم
به از پهلوی زن در بستر نرم.
جامی.
، جایی را گویند که روفته در آن اندازند و آن عبارت از آتشگاه حمام و مانند آن بود، پس چنانکه صاحب شرفنامه آورده مجازاست. (آنندراج)، مزبلۀ تون گرمابه باشد. جای انداختن خس و خاشاک نیز گفته اند. (از غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 300) :
اندر پلیدزادگی، پاکزادگی
تو چغر حوض گلخن و من شیم کوثرم.
سوزنی.
شاید او گلبن صفت در گلخن از فیض هوا
پرده های عنکبوت انگیزد ازهر تار گل.
عرفی (از غیاث)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
گلخن حمام. (ناظم الاطباء). کوره ای برای گرم کردن حمام. گلخن. (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پیشی گرفتن در رفتار. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پست. سویق. (بحر الجواهر، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
گیاهی مانند اشنان که در حوالی بلخ از آن شخار می گیرند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان قاطع). خرند نام گیاهی است که از آن قلیا گیرند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ نَ سَ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 18500گزی جنوب خاور نقده و 6هزارگزی جنوب راه شوسۀ نقده به مهاباد. دره و باتلاقی و هوای آن معتدل است و 247 تن سکنه دارد. آب آن از رود گدارچای و محصول آن غلات، چغندر، توتون، برنج و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج، واقع در 27هزارگزی شمال رزاب و 9هزارگزی جنوب سنندج به مریوان. هوای آن سردسیر و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. گلان را درخوجذام گویند، زیرا در این محل جذامی دیده شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام دو رشته کوه است در شمال شرقی ایران میان خراسان وترکستان شوروی و در شرق دریای خزر، که از مشرق به مغرب کشیده شده است و بنام بلخان کبیر و بلخان صغیر نامیده میشود. ظاهراً نام بلخان را ترکها به اروپا برده به کوههای بالکان و شبه جزیره بالکان اطلاق کردند. (از فرهنگ فارسی معین و دایره المعارف فارسی) : سلطان ماضی ایشان را به بلخان کوه انداخته بود. (تاریخ بیهقی ص 62). بازنگردند از دم خصمان تا آنگاه که در کوه بلخان گریزند. (تاریخ بیهقی ص 449). به خوارزم و بلخان کوه نزدیک باشیم. (تاریخ بیهقی ص 452)
شهری است نزدیک ابیورد. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ظرفی که گلها را دسته در آن نهند، ظرف سفالین یا چینی و جز آن که در آن گلهای زمینی یا معطر بکارند
فرهنگ لغت هوشیار
اجسام کروی شکلی بقطر 10 تا 12 میلیمتر که دارای برجستگیهای متعدد است و بر اثر گزش حشره مخصوصی بنام سینیپس کالائه تینکتوریائه بر روی جوانه های درخت بلوط ظاهر میشود و آنها را بنامهای مازو مازوج برارمازو برارمازی قلقات گلوان زشگه کره خرنوک یا سه چک مازورو سکانیز مینامند. این اجسام دارای تانن بسیار هستند و بعنوان قابض قوی در پزشکی بکار میروند و بعلاوه در صنعت جهت تهیه مرکب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در دباغی مورد استفاده قرار میگیرند. اجسام مزبور محل رشد تخمهای حشره مذکور در فوق اند و پس از آنکه تخمها تبدیل به حشره کامل شوند گلگاو را سوراخ میکنند و از آن خارج میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلخان
تصویر خلخان
گیاهی است مانند اشنان که از آن اشخار سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
آتشخانه حمام
فرهنگ لغت هوشیار
اطاقی که دیواره ها و سقف آن از شیشه (و اخیرا از نایلون) ساخته میشود و در داخل آن در فصل سرما انواع گل را پرورش دهند گرمخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلدان
تصویر گلدان
ظرفی دهان گشاد برای کاشتن و عمل آوردن گل، چنین ظرفی با گل های داخل آن، ظرفی برای گذاشتن شاخه های گل در آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
((~. خَ))
تون حمام، جای انداختن زباله
فرهنگ فارسی معین
((~. نِ))
جایی برای پرورش گل به ویژه جای سرپوشیده ای با گرما و روشنایی مناسب و کمابیش ثابت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
آتشگاه حمام
فرهنگ واژه فارسی سره
دیدن گلخانه در خواب، علامت آن است که با گوش سپردن به تملق و چاپلوسی دیگران موقعیت خود را در معرض نابودی قرار می دهید. اگر زنی چنین خوابی ببیند، علامت آن است که با مشکلاتی روبرو خواهد شد که شاید منجربه بی آبرویی او می شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
۱ـ دیدن گلدان در خواب، علامت آن است که در برخی از امور زندگی توفیق می یابید و در برخی از امور دیگر شکست می خورید.
۲ـ دیدن گلدان شکسته در خواب، علامت آن است که به خاطر امری مضطرب و پریشان خواهید داشت. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آتش خانه ی حمام
فرهنگ گویش مازندرانی